جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

انشاء دریا

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه انشاء توسط نهال رادان با نام دریا ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 319 بازدید, 1 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه انشاء
نام موضوع دریا
نویسنده موضوع نهال رادان
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط نهال رادان
موضوع نویسنده

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
عنوان: دریا
 
موضوع نویسنده

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
موضوع : دریا

آوای تورا امواج فریاد زند
هرسنگ تورا این خاک بر دل زند
غوغای وجودت، آر مگه دل‌ها
سودای غرورت، پایان ده دنیا

لالایی امواج از مسیری نه کوتاه نه بلند به گوش می رسید، فریاد خسته دل ماهی ها، آواز حباب بارانِ صدف‌ها، رقص خرچنگ‌های مردابی که شبی را میهمان دریا بودند، ناله‌های مادری که کودک دلبندش شبی میهمان دریا شد، شبی را در آغوش دریا گذراند.
دریا! ای تو که قلمرو پادشاهی‌ات، گورستان کشتی هاست. ای امپراطور ماهی ها! به کجا چنین شتابان؟!
ای مُلک فرمانروایی‌ات گنجینه ی اسرار و افسانه ها،ای زندان‌بان اژدهای آب ها، ای فرشته‌ی مرگ، تورا چگونه توصیف کنم؟ تو را که ترکیبی از خوبی و بدی هستی، تیرگی و زلالی... .
یاد دارم در غروبی سرد سرد، آن هنگام که به دنبال آخرین سایه‌ی خورشید بر چهره‌ات بودم ناگاه زمین به پایان رسید و من غرق در غروب جانم در اعماق قلبت شدم.
زنجیر اسارت بر پای من زدی و من را به تاریکی‌ها فرا خواندی.
دیدگانم شاهد تمام وسعت و زیبایی ات شد، آن موجودات که ساکنین سرزمینت بودند گویا مرا نمی‌دیدند و از کنارم گذر می‌کردند، من به پایین می‌رفتم و تمام آن زیبایی‌ها را با خود به تاریکی می بردم، آن گیاهان دریایی، آن عظمت... .
ناگاه زیبایی‌ها رفت.
به گورستان کشتی‌هایت رسیدم، ابَر کشتی‌هایی که جان.ها در آن فدا شدند.
ساکت، آرام در تاریکی‌ها به سر می بردند، گویا خفته‌اند.
چشمانم روبه تاریکی قدم می‌گذاشتند و پس از اندکی... .
فریادِ دریا بر لبانم جاری شد و از کابوس رویایی‌ات برخواستم، رویای تلخی که شیرین‌ترین کابوسم شد.
دریا ای تو که الی را غرق در دل کردی و دل دوستانش را غرق در خون دریا. ای مادر نامهربان، ای آفتابت ندای تاریکی‌ها، ای تو که یونس را سالیان سال در گنجینه ی اسرارت حفظ کردی؛ غرق شدن در رویایت تلخ‌ترین خواسته‌ی هر شخصی است.
شلاق موج‌هایت بر تَن صخره‌ها، هرشب به گوش می‌رسد و ناله‌های غریب صخره‌های سنگی، دل‌‌ها را می‌شکافد.
دریا ای تو که فرزندانت را میهمان آسمان می‌کنی و با بارش باران آن‌ها را پس می‌گیری، راه ما از هم جداست، تو به یک سو و من به سویی دیگر، زنجیر اسارتت را از خود جدا خواهم کرد.
نابودش خواهم کرد.
من از این زیبایی دل خواهم کند.
نمیخواهم جانم را فدای قاتلی کنم که جان‌ها می‌گیرد.
نمی‌خواهم ظلم کنم آری تو جان نیز می بخشی، بگذار من همان عاشقی بمانم که بی‌نهایت از تو تنفر دارد.
دوستت دارم ای تلخ‌ترین رویای من!

پایان هر رویا ،دریاست
آواز هر عاشق،دریاست
غوغای دلم شرم دارد
گر روزی به تو قلبی سپارد
 
بالا پایین