جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

رها شده [در آستانه غرور جوانی] از «مطهره رزمجو کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته فرهنگ و ادب توسط مطهره عشق نویسندگی با نام [در آستانه غرور جوانی] از «مطهره رزمجو کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 268 بازدید, 6 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته فرهنگ و ادب
نام موضوع [در آستانه غرور جوانی] از «مطهره رزمجو کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع مطهره عشق نویسندگی
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط مطهره عشق نویسندگی
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
8
12
مدال‌ها
1
بسم الله الرحمن الرحیم
دلنوشته: در آستانه غرور نوجوانی
دلنویس: مطهره رزمجو
ناظر : @دلسا :)
ژانر : تراژدی . اجتماعی

مقدمه: چه کنم وقتی غرور شاه شد؛
دل‌تنگی بی‌رحمانه سیلی زد
و این غرور بود که باز هم پیروز شد.
جای سیلی غرور، دردی به نام عشق داشت... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

روحاء

سطح
7
 
مدیر ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده حرفه‌ای
کاربر ویژه انجمن
خاطره نویس انجمن
May
3,416
21,156
مدال‌ها
15
Negar_۲۰۲۲۰۸۲۸_۱۲۲۴۵۷ (1).png
عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.

حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[
قوانین تایپ دلنوشته]
پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:

[ تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]
بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:

[ تاپیک درخواست تگ دلنوشته]
پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:

[ تاپیک درخواست جلد ]
و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[
تاپیک اعلام پایان دلنوشته]
دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]
با آرزوی موفقیت برای شما،
♡تیم مدیریت تالار ادبیات♡
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
8
12
مدال‌ها
1
درد کلمه کوتاهی است؛ اما وقتی دونه دونه روی هم تلنبار بشوند، مثل یه پهلوان می‌توانند زمینت بزنند... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
8
12
مدال‌ها
1
ای دل چه‌قدر گفتم غرورت را نشکن.
هنوز یادم است، گفتی او فرق دارد،
آری فرق او این بود که می‌دانست کجا زخم بزند... ‌‌.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Heydarْ
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
8
12
مدال‌ها
1
کودک بودم و نادان، چه می‌دانستم آن لحظه‌ای که آرزو می‌کردم بزرگ شوم، حتی معنی این کلمه نحس را نمی دانستم.
آن لحظه که کفش‌های مادرم را می‌پوشیدم، وقتی می‌دیدم چقدر برای پاهای کوچکم بزرگ است و آرزو می‌کردم بزرگ شوم تا کفش ها سایز پاهایم شود؛ اما هرگز ندانستم هر چه بزرگ‌تر شوی دردهایت و دغدغه‌هایت بزرگ‌تر می‌شود و وزن غم‌هایت سنگین‌تر میشود... .
من نادان فکر می‌کردم اگر بزرگ شوم می‌توانم زور بگویم، آخر وقتی کودکی و همه زور می‌گویند آرزویت می‌شود بزرگ شوی تو به آنها زور بگویی؛ اما حیف که وقتی بزرگ شوی تقدیر و سر نوشت به تو زور می‌گوید... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
8
12
مدال‌ها
1
نپرس از احوالم ، این روز ها هر ک.س می پرسد چطوری آرام لب خند میزنم و میگویم
حالم خوب است ...
چه کنم وقتی غرور حکم ! کرد سکوت کنم
حرفی از دل ویرانم نزنم در خود بسوزم
 
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
8
12
مدال‌ها
1
گفتند بزرگ بشی یادت میره !
هر بار زمین ؛میخوردم مادرم این جمله را میگفت ...
اما حال دیگر یادم نمیرود کجا زمین خورده ام چطور آدم ها زخم زنده اند ....
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین