جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی رمان در ابتدای فصل مینا

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته معرفی کتب نشر توسط -pariya- با نام در ابتدای فصل مینا ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 155 بازدید, 0 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته معرفی کتب نشر
نام موضوع در ابتدای فصل مینا
نویسنده موضوع -pariya-
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط -pariya-
موضوع نویسنده

-pariya-

سطح
6
 
[ مدیر ارشد بخش علوم و فناوری ]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
مترجم ارشد انجمن
آموزگار انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
26,088
53,409
مدال‌ها
12
1715941200585.png

آن كه می‌رود، آن كه می‌‏ماند...
خواستم از مهاجرت بنويسم به ياد صحبت يكى از اهل ادب و قلم - خانمى فرهنگى و اكنون ميانسال - افتادم كه می‌‏گفت وقتى ايران بوديم شوهرم در هنگام عصبانيت روى من دست بلند می‌كرد و كمى بعد از آن، به شدت ابراز پشيمانى، همراه با عذرخواهى می‌‏كرد و مدعى بود وقتى عصبانى می‌شوم دست خودم نيست! من هم قبول می‌كردم و اين روال تا رفتن و مهاجرت ما ادامه داشت. آنجا هم گاهى اين اتفاق مى‏افتاد تا اينكه بعد از چند بار يكى از همسايگان - و نه حتى خودم! - به پليس زنگ زده بود و الباقى ماجرا...


اين خانم كه سال‏‌هاست زندگى مستقل و جدايى دارد ادامه می‌داد كه بعد از آن شب تازه فهميدم كه حرف‏‌هايى مثل «عصبانى می‌شوم و دست خودم نيست!» اصلاً حقيقت ندارد و من ساده‌‏لوحانه عذرخواهی‌‏اش را می‌پذيرفتم. پليس چنان درسى به همسر سابق من داد كه ديگر هيچگاه كنترل از دستش خارج نشد! انگار تا قبل از آن از عكس‏العمل من خيالش راحت بود.


كلمه «مهاجرت» كه سال‏هاست براى ما غريبه نيست بی‌دليل مرا به بيان اين خاطره كشاند ولى تجربه‌‏اى كه در اين چند دهه از اين موضوع داشته‌‏ايم براى هر كس نتيجه‌‏اى مستقل داشته است: هنوز بسيارند كسانى كه بعد از مدتى تازه می‌فهمند كه تصورات‏شان با واقعيت فاصله بسيارى دارد و بی‌جهت براى خود بهشتى بی‌مانند را تصوير كرده بودند.

همچنان كه برخى موفقيت و ثبات امروز خود را مديون اين تصميم سخت و كندن و رفتن می‌‏دانند. حرفِ همه هم می‌‏تواند درست باشد فقط بايد فراموش نكنيم كه نسخه واحدى براى خوب يا بد بودن مهاجرت وجود ندارد. شايد بتوان گفت هم شرايط و موقعيت شخص در مهاجرت مهم است و هم زمان و مكانى كه به آن مهاجرت می‌كند، ولى تجربه‏‌هاى بسيارى را ديده و شنيده‌‏ايم كه همين تصميم به مهاجرت، موجب گسيختن خانواده‌‏اى شده است. يكى قصد رفتن می‌كند و آينده و آمالش را در آن سو می‌بيند و همراهش به دلايل ديگر حاضر به رفتن نيست. يكى می‌رود و آن ديگرى ميماند و اين می‌‏شود فاصله‌‏اى ابدى ميان آنان كه روزى با عشق زير يك سقف، زندگى خود را شروع كرده
 
بالا پایین