ارتباط با ارواح در جلسه «ارتباط با ارواح» چه دیدم؟!

[آیرین]

در جلسه «ارتباط با ارواح» چه دیدم؟!

نامه‌هائی که به دفتر مجله رسیده نشان می دهد بحث هائی که درباره محال بودن «تناسخ» و انتقال ارواح به بدن های دیگر که در چند شماره گذشته تعقیب گردید، به قدر کافی قانع کننده و مستدل بوده و بسیاری را از اشتباه درآورده است؛ اما در مورد «ارتباط با ارواح» بحثی را که از شماره گذشته آغاز نمودیم هنوز ادامه دارد و لزوما یادآور می شود از قضاوت نهائی در این مورد پیش از اتمام این سلسله مقالات خودداری فرمائید.

 

[آیرین]

از شما چه پنهان در تابستان همین امسال چند روزی در یکی از شهرستان های خراسان (سبزوار) دعوت داشتم، شهری است تمیز با مردمی دوست داشتنی و با ایمان. قبلا از دوستان در «مشهد» شنیده بودم که این شهر یکی از پایگاه های مسئله «میزگرد» و «ارتباط با ارواح» است، و این موضوع در سال های اخیر در آنجا رونق فراوانی پیدا کرده و به اصطلاح «مُد» شده است. فعالیت طرفداران «ارتباط با ارواح» و «جلسات میزگرد» قسمت قابل توجهی از وقت عده ای از اهالی را اشغال نموده است و برای جمعی وسیله سرگرمی، و برای عده ای وسیله اطمینان به وجود عالم ماورای حس شده است.

من هم علاقه داشتم از فرصت استفاده نموده و از نزدیک وضع این جلسات را ببینم تا بتوانم با بصیرت بیشتری بحثی را که در این زمینه آغاز نموده ام دنبال کنم، و خوانندگان این مقالات را در جریان واقعیات مسئله بگذارم. اعتراف می کنم که حضور در این جلسات برای افراد عادی شاید صحیح نباشد اما برای کسانی که موظف به تحقیق و یا ارشاد دیگران هستند گاهی اوقات جنبه لزوم به خود می گیرد. من سعی دارم آنچه را با چشم خود با کنجکاوی و دقت دیدم عینا برای شما نقل کنم و قضاوت را به خود شما واگذار کنم.

 

[آیرین]

قبلا لازم است آنچه را از مجموعه گفتگوها با افراد مورد اطمینان به دست آوردم در اینجا بیاورم و سپس مشاهدات خود را شرح دهم. آنچه از گفتگوهای بسیار با افراد سرشناس و کسانی که با این جلسات ارتباط داشتند به دست آمد از این قرار است:

1. مسئله ارتباط با ارواح (البته به وسیله میزگرد) یکی دو سال است در این شهر کاملا رایج شده، حتی بگفته ظریفی رونقی به بازار نجارها برای ساختن میزگرد داده است!

2. چگونگی ارتباط آنها با ارواح چنین است که دور یک میز چوبی که اصلا میخ در آن بکار نرفته و صفحه روی آن مدور و آزاد است و بر گرد یک میله چوبی که در وسط آن قرار دارد می گردد، می نشینند و یک یا چند نفر کف دستها را روی صفحه مدور می گذارند و حمد و سوره ای می خوانند (آنها معتقدند خواندن حمد و سوره خوب است نه لازم) و سپس افکار خود را متمرکز ساخته و بدون مقدمهء دیگری با یک روح تماس پیدا می نمایند. علامت تماس با روح این است که صفحه میز خودبخود به یک طرف می گردد (البته کف دستها همچنان روی میز هست).

 

[آیرین]

سپس از روح سؤالاتی می کنند و پیام ها و جواب هائی دریافت می دارند به این ترتیب که «مدیوم»؛ (کسی که وسيله ارتباط است) الفبا را از اول می شمارد در هرحرفی میز به حرکت آمد آن را یادداشت می کنند، و سپس از مجموع این حروف جمله هائی به دست می آید که متضمن «پیام ها» و «جواب های» ارواح است؛ البته گاهی در وسط کار، رابطه قطع می شود و گاهی ارواح دیگری در این میان می دوند و مطالب را به هم میزنند!

3. بیشتر اداره کنندگان اصلی این جلسات معتقدند که نه گرد بودن میز شرط است، و نه میخ نداشتن. در همان جلسه ای که با حضور خود من ارتباط گرفته شد میز متوسط چهارپایه ای بود که پایه جلوی آن هنگام ارتباط (به اصطلاح) بلند می شد؛ آنها می گفتند با میزهای آهنی نیز می توان تماس گرفت، و معتقد بودند نوشته های یکی از مجلات تهران (اطلاعات هفتگی) که شرایط خاصی برای این موضوع در نظر گرفته بی اساس است و حتی خود نویسنده آن سلسله مقالات که این بحث را در میان عده زیادی رایج ساخته اطلاعات عملی فراوانی در این زمینه ندارد، بلکه اطلاعات تئوریکی و علمی دارد و اقتباس و ترجمه از نوشته های خارجی است و بعضی از افرادی را که من با آنها صحبت نمودم خود را از آن نویسنده واردتر می دانستند.

 

[آیرین]

4. اداره کنندگان این جلسات معتقدند مسئله ارتباط با ارواح هیچگونه ریاضت و آمادگی و تمرین و تعلیمات قبلی لازم ندارد، و نیازمند به نیروی مرموزی است که در وجود خود انسان می باشد، این نیرو در بعضی شدید، و در بعضی ضعیف است، و لذا همه موفق به ارتباط گرفتن نمی شوند، بعكس عده ای به قدری قوی هستند که با کمال سهولت ارتباط می گیرند.

5. اداره کنندگان این جلسات هر کدام با ارواحی تماس می گیرند، و در این میان از روح «بوعلی سینا» و «آية الله بروجردی» گرفته تا ارواح بستگان خود و گاهی کشیش های مسیحی و بت پرستان چینی و حتی «شمر»! با همه اینها تماس برقرار می سازند و پاسخ ها و پیام هائی دریافت می دارند که بعضی جالب و بعضی مضحک است؛ مثلا یکی از این آقایان اظهار می داشت که یک وقت با میز مشغول ارتباط با ارواح بودیم که دیدم روحی خود را «شمر» معرفی کرد، سؤال کردیم همان شمر قاتل امام حسین(علیه السلام)؟ میز به علامت قبول حرکت کرد. پرسیدیم در چه حال هستی، با همان روش حروفی پاسخ داد: «حالم خیلی خوب است!» گفتیم چطور؟ جواب داد: «محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) از من گذشت کرد!». در حالی که با بعضی ارواح ارتباط برقرار می سازند و می گویند می سوزیم و ناراحتیم و مسلما آنها از شمر به مراتب بهتر بوده اند ... بگذریم.