داستان از زمانی آغاز میشود که دو مرد به نامهای ریچارد هیکاک و پری اسمیت، بهطور تصادفی با خانوادهی کلاستر که شامل هرناندو کلاستر، همسرش بونی و دو فرزندشان، کیپ و بون، در ارتباط هستند، مواجه میشوند. این دو مرد که به دنبال سرقت هستند، به خانهی کلاستر میروند و در نهایت خانواده را به طرز وحشیانهای به قتل میرسانند.
کاپوتی با دقت و جزئیات به توصیف زندگی این دو قاتل و همچنین خانوادهی کلاستر میپردازد. او نه تنها به تحلیل روانشناختی شخصیتها میپردازد، بلکه به بررسی زمینههای اجتماعی و اقتصادی که منجر به این جنایت شدهاند، میپردازد.
کتاب بهطور عمیق به موضوعاتی چون خشونت، روانشناسی جنایتکاران و تأثیرات اجتماعی بر روی فرد میپردازد. در کمال خونسردی همچنین به چگونگی تأثیر این جنایت بر جامعه و رسانهها میپردازد و به بررسی مفهوم عدالت و مجازات میپردازد.