جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {دست نوشته‌هایی برای مهتاب} اثر •Soniya کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط .Belinay. با نام {دست نوشته‌هایی برای مهتاب} اثر •Soniya کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 591 بازدید, 20 پاسخ و 18 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {دست نوشته‌هایی برای مهتاب} اثر •Soniya کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع .Belinay.
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط .Belinay.
موضوع نویسنده

.Belinay.

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
499
5,077
مدال‌ها
2
به نام مناسب ترین واژه ها به رسم محبت به نام خدا
حروف گرد هم می‌آیند و می‌رسانند به گوش سکوت، کلام این بنده حقیر را
شما نیز بخوانید و برسانید حرف دلم را به مهتاب... .
نام اثر:
دست نوشته‌هایی برای مهتاب
ژانر:
اجتماعی
به قلم:
سونیا جلالت
عضو دفتر نظارت ادبی دوم

مقدمه:

مهتابم!
عاشق اینم که بگریزم از این شهر پرهیاهو
دوست دارم جایی باشم به دور از این مردمان، که عجیب نامردند
جایی مابین زمین و آسمان
چند قدم مانده به چهارراه مهتاب
خیابان عرش
کوچه ستاره‌ها
در میان بالین ابرها
زیر نور مهتاب... !​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,433
13,006
مدال‌ها
17
1683008322482 (1).png

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.

حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانی
در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
موضوع نویسنده

.Belinay.

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
499
5,077
مدال‌ها
2
نامه‌ای برای مهتاب:
مهتابم!
می‌شود جایی در آسمانت به من دهی؛
تا که همنشین ستاره‌ها شوم؟
تنها جرعه‌ای از آبی آسمانت می‌خواهم،
تا که روحم را به پرواز درآورد... .
من تنها ذره‌ای از نورت را می‌خواهم،
تا که جان و دلم را روشن گرداند... .​
 
موضوع نویسنده

.Belinay.

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
499
5,077
مدال‌ها
2
مهتابم!
چندیست که گلیمی در سر می‌بافم
گلیمی از جنس آرزوهای دور و دراز
گاهی آرزو می‌کنم، سر بر بالین ابرها گذاشته و در سکوت شب بمیرم
گاهی با خود می‌گویم که کاش می‌شد سوار بر ستاره‌ای بر فراز ابرها سفر کنم
و گاهی با تمام وجودم می‌خواهم، مهتاب را در آغوش بگیرم... !​
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

.Belinay.

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
499
5,077
مدال‌ها
2
پشت ابرها مهتابی دارم
که می‌نویسم هر شب برایش
شکایت می‌برم از مردم این کره خاکی برایش
و او چقدر زیبا گوش می‌سپارد به کلام این انسان
مهتابم!
این روزها قلمم سرد شده
دیگر تاب و تب عاشقی ندارم و تنها گوشه‌ای کز کرده‌ام
گویی من همان گنجشکی هستم که از باقیشان جا مانده‌ام؛
همان گنجشکی که پر و بالش را کنده‌اند و خوشی را برایش منع کرده‌اند
نوشتن حالم را خوب می‌کند اما، امشب از آن شب‌هاست که هیچ چیز حالم را خوب نمی‌کند
تنها روی کاغذ آرام می‌گیرم، تا در گور سرد حروف دفن شوم
مهتابم، به مردم بگو به من سخت نگیرند!
آهای دنیا، به من خسته سخت نگیر؛ باید زخم بال و پرم را شست‌وشو دهم... !​
 
موضوع نویسنده

.Belinay.

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
499
5,077
مدال‌ها
2
مهتابم!
گاهی انسان‌ها، نسبت به هم بی‌تفاوت می‌شوند
سکوت می‌کنند و فریادم را نمی‌شنوند
اما یک روز، من سکوت خواهم کرد!
و آن وقت انسان‌ها،
برای اولین بار،
مفهوم دیر شدن را خواهند فهمید... !​
 
موضوع نویسنده

.Belinay.

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
499
5,077
مدال‌ها
2
مهتابم!
ما روی زمین،
کسانی که به فکرمان هستند را به گریه می‌اندازیم
و گریه می‌کنیم برای کسانی که به فکرمان نیستند
و به فکر کسانی هستیم که هیچ‌وقت برایمان گریه نمی‌کنند
این حقیقت زندگی است
مرا بسپار به یادت ای مهتاب
به وقت بارش باران، گر نگاهت به زمین افتاد
دعایم کن که من تنها‌ترین تنها نمانم... !​
 
موضوع نویسنده

.Belinay.

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
499
5,077
مدال‌ها
2
مهتابم!
برفراز این قله تنهایی،
نشسته‌ام و زمین را می‌نگرم
چقدر از مردم دورم!
دردهایم در خاک این کوه جوانه زده‌اند و به زودی
سبز خواهند شد
و قد خواهند کشید
گل کرده‌اند بغض‌هایم و میوه داده‌اند چشمانم
افسوس که برفراز بلندی تنهایی
دست هیچ عابری قادر نبود که بچیند این اشک‌ها را...
دیدگانم سوگوارند،
و چقدر وفادارند این لبخندها به چشمانم!​
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

.Belinay.

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
499
5,077
مدال‌ها
2
دیدگانم، دریایی از حزن و اشتیاق،
که در عمقشان قصه‌های ناگفته‌ای نهفته است
هر قطره اشک، داستانی از عشق و محنت باز می‌گوید،
و هر لبخند، نقابی بر چهره‌ی غمگینم می‌زند.
مهتابم!
در این شب‌های تاریک،
نور تو پیشوای من بوده.
تو که بر قله‌های تنهایی‌ام می‌تابی،
چگونه می‌توان در فریاد این سکوت
گوش به همهمه آدمی سپرد؟
می‌دانی که در دل این کوه‌های سرد،
آتش عشق چگونه می‌سوزد؟​
 
موضوع نویسنده

.Belinay.

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
499
5,077
مدال‌ها
2
مهتابم!
فریادهای زمین در میان همهمه انسان‌ها،
خفه و ناشنیده است
جنگل‌هایی که روزی یادآور زندگی بودند
اکنون ساکت و برهنه
در میان طوفان، به خود می‌لرزند
اوضاع سرزمین تو نیز خوب نیست
وقتی از عرش به فرش می‌نگرم
ستاره‌هایی میبینم که هاله‌ای از اندوه آن‌ها را در برگرفته
وعده‌های فردا، در سایه‌های امروز گم گشته
و زمین در تاریکی مطلق فرو رفته... !​
 
بالا پایین