بسم ربالعشق
نقد دلنوشتهی آساره
منتقد: @Kamtar az hich
[ عنوان ]
عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هر چند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد؛ دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است از انتخاب عنوانهای طولانی پرهیز شود چرا که ماندگاری در ذهن خواننده ندارند.
عنوان انتخابی نویسنده آساره است که آوای زیبایی دارد و مفهوم آن "ستاره" مفهوم قشنگی است. این نقاط قوت به علاوهی کوتاه بودن و داشتن اندازهی مناسب باعث شده که عنوان بتواند جذابیت و ماندگاری در ذهن خواننده را داشته باشد.
عنوان نتوانسته به خوبی ژانر اثر را نشان بدهد. عنوانهای تککلمهای بایستی طوری باشند که ژانر را در خود به خوبی جا بدهند و چون تککلمهای میباشند این کار سخت خواهد بود. بهتر است که عنوان کلمهی مرکب یا ترکیبی زیبا و ادبی باشد تا در نگاه اول ژانر را نشان بدهد. عنوان آساره به معنی ستاره میتواند اشاره به ژانرهای دیگری غیر از عاشقانه هم بکند؛ اما از حق نگذریم به ژانر عاشقانه اشاره دارد و بنظر بنده این کافی نیست؛ عنوان آساره میتواند بیشتر با ژانر اثر ارتباط بگیرد. در ضمن رابطهی عنوان با متن دلنوشته نیز استعارهمانند است و این به لزوم اضافه کردن چیزی به عنوان میافزاید.
کلمهی ستاره کلیشه نیز است؛ اما آساره این کلیشگی را دور نموده و کلمهای زیبا از گویشی دیگر است. عنوان از لحاظ ادبی با متن هماهنگ میباشد.
اگر بخواهیم از لحاظ ارتباط با موضوع کلی اثر آن را بررسی کنیم؛ عنوان آساره که به عنوان صفتی برای مادر انتخاب شدهاست با متن ارتباط میگیرد. به نویسنده پیشنهاد میکنم از ستاره و تشبیه آن به مادر مقداری بیشتر در پارتها بازی بگیرد؛ بازیای هنرمندانه و ادبی!
ای کاش نویسنده، معنی آساره را در پانویس بنویسد. کلمه معروف نیست و ممکن است خواننده معنی آن را نفهمد.
[ ژانر ]
ژانر یک دلنوشته در واقع بیانگر این موضوع است که دلنوشته در چه حیطه و سبکی نگارش شده و چه احساساتی را در بر میگیرد.
اگر ژانر بیش از یکی بود ژانرهای یک دلنوشته با یکدیگر ارتباط کامل برقرار کنند و به ترتیب از کلی به جزئی نوشته شوند. دلنویس باید در انتخاب ژانر دقت کافی به خرج دهد، ژانر یا ژانرهای انتخابی باید همگی در دلنوشته به طور یکسان و یکدست استفاده شده باشند.
برای مثال اگر نویسنده در یک پارت فقط غم و اندوه را بکار برده اما در بقیه پارتها نه نیازی نیست که ژانر تراژدی را جزو ژانرها قرار دهیم.
ژانر انتخابی نویسنده عاشقانه است. محتوای کلی اثر از عشق بین مادر و فرزند نوشته شدهاست و نویسنده در تمامی پارتها از عشق مادر نگارش کردهاست. همین یک ژانر کافیست و مناسب انتخاب شدهاست.
[ مقدمه ]
مقدمه سرآغاز دلنوشته است و باید چکیدهای از احساسات بهکار رفته در دلنوشته باشد و مقدمه باید به گونهای باشد که تمامی احساسات و موضوعات را در بر بگیرد به بیانی دیگر جامع و کامل باشد.
به معنای اینکه اول و پایان حرفهای گفته شده در مقدمه مشخص باشد البته نباید مقدمه زیادی واضح و روشن باشد و به قوای لو دهندهی ادامهی دلنوشته باشد!
اگر حرفی یا موضوعی در ابتدای مقدمه ذکر شده، دلیل آن و نتایجی که به دنبال دارد باید در سطرهای بعدی مقدمه روشن شود. مقدمه باید ادبی باشد و با عنوان و ژانر ارتباط بگیرد.
به صورت کلی؛ مقدمه با عنوان، ژانر اثر، محتوای کلی آن و مضمون دلنوشته ارتباط میگیرد. از لحاظ سبک و لحن ادبی با دلنوشته هماهنگ است. آرایههای ادبی از جمله استعاره که ستاره را به مادر تشبیه کرده است، تشبیه روی مادر به ماه، تشبیه خود به جوانهی گندم و کمی جناس در آن جای دارند. علائم نگارشی در کلیت آن رعایت شده است؛ بهتر بود دقت بیشتر در علائم نگارشی خرج میشد تا علائم بهتر در جای خود قرار بگیرند.
خود متن مقدمه را به سه قسمت( مقدمه + بدنه + نتیجه ) تقسیمبندی میکنیم؛ در قسمت مقدمه نویسنده میبایست مقدمهای از آنچه که در متن اتفاق میافتد بیان کند.
آسارهی قشنگ من! قربان موی سپیدت که افسون روی شانهات جلوه میدهد بروم.
این بخش را مقدمهی خلاصه در نظر میگیریم. در این بخش مقدمهای از احساسات تلفشده بیان میشود. نویسنده مقدمه را به زبان اولشخص و خوب شروع کرده است. اینجا به عشق مادر اعتراف کرده و نشان داده است که مادرش را خیلی دوست دارد و ظاهر مادر برای او زیباست. ای کاش با اضافهی ویرگول بعد کلمهی افسون به فهم مفهوم این جمله کمک کند.
در ادامهی مقدمه نویسنده میبایست متنی به عنوان بدنه قرار دهد که دلایل و احساسات متن فوق را بیان کند. در قسمت اخر که به عنوان نتیجهگیری تلقی میشود نویسنده میبایست نتایج و یا دلایل آن احساسات خود و حال و روز زندگیاش را بیان کند.
چگونه روی همچو ماهت را ببوسم که لایقت باشد؟ تو را ای مهربان چگونه پرستش کنم که در شأن تو باشد؟
این بخش را بدنه در نظر میگیریم؛ نویسنده دلایل و نتایج احساساتش را در زندگی خود با قدردانی از مادر نشان میدهد. او با پرسش این سوالها قصد دارد بگوید محبت و زیبایی مادرش آنقدر زیاد است که نمیتواند آن را جبران کند و با این دو پرسش انکاری قدردانی را هم نشان میدهد. او در این بخش موفق بوده است.
مرا در آغوش گیر و همانند جوانههای کوچک مراقبم باش! مراقب کودکی از جنس خودت! من به تو تا آخر زندگیام نیازمندم! به تو مهر بسیارت!
این بخش به عنوان نتیجهگیری انتخاب شده است؛ نویسنده بعد از ابراز عشق به مادر و توصیف آن نتیجه گرفته که بسیار به مادرش نیازمند است و نتیجهگیریاش خوب است.
مقدمه باید از اندازه مطلوبی برخوردار باشد تا خواننده خواندن ان خسته نشود. اندازه پیشنهادی برای مقدمه بین ۵ تا ۱۰ خط میباشد.
اندازهی مقدمه مناسب است و نیازی به زیاد و کم کردن آن نیست.
[ انسجام ]
بین پارتهای یک دلنوشته ادبی میبایست انسجام کاملا برقرار باشد.
انسجام از ۳ لحاظ ادبی، نگارشی و محتوایی بررسی خواهد شد
انسجام ادبی: منظور از انسجام ادبی رعایت لحن دلنوشته و عدم پرش لحن است.
دلنوشته یک اثر ادبی است، بهتر است لحن تمامی پارتها ادبی باشد زیرا خواننده با لحن ادبی بهتر میتواند احساسات را دریافت کند و به ژرف معنی و مفهوم دلنوشته پی ببرد.
انسجام ادبی در تمامی پارتها رعایت شده است. لحن ادبی مراعات شده و خوب است.
انسجام نگارشی: انسجام نگارشی یعنی تعداد خطوط هرپارت باید نزدیک به همدیگر باشند، برای مثال یک پارت ۴ خط و دیگری ۱۰ خط نباشد. هر پارت باید به طور متوسط ۵ الی ۱۰ خط میباشد.
انسجام نگارشی بهطور متوسط رعایت شده است. در بعضی پارتها مقدار خطوط کمتر از 5 خط بودند؛ اما به صورت کلی انسجام نگارشی در خطوط بد نبود. نویسنده در رعایت علائم نگارشی آنطور که باید عمل نکرده و حتی در رعایت نیمفاصله ایراد هم دارد.
انسجام محتوایی: همچنین در انسجام محتوایی باید موضوع و احساسات بکاررفته در تمامی پارتها یکسان و مشابه باشد.
در تمامی پارتها به عشق مادر پرداخته شده است و پرش موضوعی دیده نمیشود.
[ ایده ]
ایده انتخابی نویسنده باید جدید و دور از کلیشه باشد؛ اما اگر مانند بسیاری از دلنوشتهها هدف اصلی کلیشهای بود نویسنده حتما باید با مواردی که باعث زیبایی دلنوشته میشوند همراه با قلم نويسنده این کلیشگی دور شود.
موضوع انتخابی نویسنده که عشق مادر و فرزندیست کلیشهای میباشد؛ اما نویسنده با تشبیههای مناسب این کلیشه را دور ساخته است. موضوع او بسیار احساسی و زیباست. قلمش توانسته این احساسات رانشان بدهد. به نویسنده پیشنهاد میشود با استفاده از آرایههای ادبی و... به قوت گرفتن ایدهاش کمک کند.
[ دستور زبانی ]
دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است که به لحن ادبی نگارش شود زیرا باعث زیبایی هرچه بیشتر متن میشود و در انتقال احساسات کمک میکند که لحن این دلنوشته ادبی است و در طول تمام پارتها یکسان بوده است اما دلنویس میتواند از لحن عامیانه استفاده کند و یا لحن ادبی و عامیانه را با هم استفاده کند ولی در این حالت دلنویس باید با قلم خود در لحن دلنوشته توازن برقرار کند.
متن دلنوشته ادبیست و ادبی هم نوشته شده است.
قسمت بعدی در این رکن مورد بررسی قرار میگیرد ساختمان دلنوشته است.
نویسنده گاهی میتواند برای زیبایی بیشتر دلنوشته خود جای ارکان جمله را جابه جا کند( جابهجایی فاعل و مفعول)
ارکان جمله در جای خود قرار دارند و جابهجاییها مناسب است.
اما این جابهجایی نباید به صورتی باشد که ساختمان جمله بهم بریزد و خواننده متوجه منظور دلنویش نشود.
اصول نگارشی جامع و کامل رعایت نشدهاند. بندنویسی هم بهصورت کلی رعایت شده است؛ « ای افسونگر دلسپاری! ای خیرالبشر مهربانی!
یادم نمیآید از کی و کجا اینگونه عاشقت شدم» در اینجا نباید به خط بعد رفت؛ زیرا بحث تمام نشده است. در برخی جاها هم نویسنده به خوبی نیمفاصله را رعایت نکرده است. بهتر است در مفهوم جملات نیز دقت بیستری به خرج برود. مثلا در « تو را طلب مرده. مرا در حصار دستانت قفل من و مگذار من بیرون روم!» تو را طلب کرده و قفل کن درست هستند. در « کجاست آن حافظ که بیاید در وصفت غزل بنویسد» و جملههای بعدش بایستی از علامت سوال استفاده شود.
«مادرم در کنج خانهی فداکاری برایم لالایی بخوانم » این جمله مشکل دارد.
اینها فقط نمونهاند و نویسنده بهتر است که از این لحاظ متن دلنوشته را بررسی کرده و ایرادات را برطرف نماید.
[ دستور ادبی ]
استفاده از آرایههای ادبی و کلمات جدید متنوع در یک دلنوشته کاملا اجباری هستند و موجب خواندنیتر شدن اثر میشود.
این آرایههای ادبی هستند که یک متن ساده را تبدیل به متن ادبی میکنند. هرچه بیشتر از آرایههای ادبی در دلنوشته استفاده شود بهتر و زیباتر خواهد بود.
آرایههای ادبی در دلنوشته استفاده شدهاند. متن ادبی سنگین نیست. تشبیه مادر به ستاره مناسب است و باعث شده که زیبایی متن افزایش پیدا کند. آرایهی تکرار در #3 که کلمهی بخند را تکرار کرده است نیز مناسب است. «هلهلهام هیاهو کند» اینجا نغمهی حروف به زیبایی استفاده شده است. مراعاتالنظیر و تناسب معنایی نیز به کار رفته و میتواند بیشتر هم باشد. آرایهی استعاره و تشبیه مادر به فرشتهای بیبال از بهشت، مأوایی برای روزهای بیمناکم، الماسی در میان این همه زر زیبا میباشند و حتی میشود آن
ها را مراعاتالنظیر هم دانست. تشبیه برای مادر در ادامهی متن هم استفاده شده و به زیبایی آن افزوده است. «حلاوت مهر تو» اضافهی تشبیهیست که در متن به کار رفته است. در #8 تلمیح به لیلی و مجنون اتفاق افتاده است. " رویای تیامت آتشی بر قلب تپنده ام شده است و با هر موسیقی یادآورت میشود" آرایهی استعاره در این بخش نیز به زیبایی افزودهاست. آرایهی تشبیه، اضافهی تشبیهی، استعاره، واجآرایی، انساننمایی، حسآمیزی و... هم در متن موجوداند. نویسنده در این بخش ضعیف عمل نکرده است و میتواند بیشتر با حسآمیزی ودیگر آرایههای ادبی به بار ادبی متن بیفزاید.