هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایلهایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کردهاند حذف کنند.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly. You should upgrade or use an alternative browser.
نقد ادبیدلنوشته در کوچه پس کوچه های شهر | اثر کهکشان کاربر رمان بوک
نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقتبخیری خدمت شما
سپاسگذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان بوک
*لطفا تا قبل از قرارگیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!
*همچنین پس از ارسال نقد این تایپک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!
*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، میتوانید شکایت خود را ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
بنام او و به یاد او و به امید او:)
نقد ادبی/ دلنوشته در کوچه پسکوچههای شهر
عنوان:
عنوان دلنوشته در نگاه اول طوری باشد که خواننده حتی کم و ناچیز به ساختار و محتوای دلنوشته پی ببرد؛ لازم به ذکر است که قلم قوی دلنویس در انتخاب قوی عنوان بسیار مشهود است.
عنوان دلنوشتهی شما «کوچه پس کوچههای شهر» بود. در نگاه اول چیزی از موضوع دلنوشته به خواننده منتقل نمیکرد؛ اما با دیدن ژانر و خلاصهی دلنوشته، میشد پی برد که این عنوان با چه هدفی انتخاب شده است و درونمایهی دلنوشته در رابطه با چه موضوعی است.
اصولاً عنوان دلنوشتههایی که چند واژهای هستند افزون بر بررسی تکبهتک واژههای عنوان لازم به بررسی ترکیب این دو واژه است..
در رابطه با اندازه عنوان؛ عنوان دلنوشته های ادبی بهتر است کوتاهتر باشد و در عین کوتاهی رسانای خوبی برای محتوای دلنوشته باشد. عنوان های طولانی تر و چند واژه ای زمانی جذابیت خود را حفظ میکنند که واژههای تشکیل دهنده تناسب جالبی با یکدیگر ایجاد کنند.
عنوان انتخابی گرچه طولانی بود اما از آنجایی که دلنوشته در مورد یک عاشق بود که در کوچه پس کوچه های شهر به دنبال عشق دیرینش میگشت؛ عنوان ماندگاری خوبی در ذهن مخاطب داشت و ترکیب واژگان در عنوان بسیار خوب چیده شده بود.
عنوان از لحاظ کلیشه سطح بالایی از کلیشه را دارا بود و واژگان نو و جدیدی در آن استفاده نشده بود.
عنوان انتخابی با ژانرهای انتخابی، محتوا، و مقدمهی داستان مرتبط بود البته ارتباط خیلی کمی میان ژانرها و عنوان دیده میشد.
ژانر:
ژانر یک دلنوشته در واقع بیانگر این است که دلنوشته شما در چه موضوع و چه سبکی نوشته شده است و درونمایه احساساتی آن چیست. ژانرهای یک دلنوشته باید با یکدگیر ارتباط برقرار کنند و چندان دور از هم و بی ربط به یکدیگر نباشند.
برای مثال اگر ژانر دلنوشته ای عاشقانه است و حزن و تراژدی در یکی دوپارت آن مشاهده میشود نیازی به انتخاب ژانر تراژدی ندارید اما اگر در اکثر پارتها کنار ژانر عاشقانه حزن و اندوه مشاهده بشود لزوماً باید از ژانر تراژدی نیز استفاده کرد.
همچنین ترتیب انتخاب ژانر نیز مهم است؛ برای مثال اگر ساختار دلنوشته شما ژانر عاشقانه است و در کنار آن ژانر تراژدی در اکثریت پارتها دیده می شود پس باید از تراژدی نیز استفاده شود.
در دلنوشتهی شما از ژانرهای «عاشقانه_تراژدی» به ترتیب استفاده شده بود. این انتخاب ژانر هم در قالب ژانر های استاندارد بود و هم درونمایهی دلنوشته را در بر داشت و هم ترتیب چینش ژانر ها نیز درست بود.
پس در نظر داشته باشید که ژانر های انتخابی باید کاملاً یکسان و هماهنگ در دلنوشته استفاده شوند.
مقدمه:
مقدمه سر آغاز نوشتار دلنوشته است؛ پس باید چکیده و خلاصه ای از احساسات به کار رفته در دلنوشته را در خود داشته باشد.
مقدمهی داستان نشانیِ کاملاً واضحی از ژانر عاشقانه داشت و در نتیجه ژانر قالب در آن کاملاً مشخص بود و رگه هایی از حزن هم در آن دیده میشد که ژانر کمکی تراژدی نیز در آن مشخص بود.
مقدمه باید در قدم اول با عنوان و ژانر دلنوشته مطابقت داشته باشد؛ مقدمه در مورد نگاه کردن عاشق به خیابان بود که در آنجا به دنبال عشق خودش میگشت پس با عنوان مرتبط بود و ارتباط آن با ژانر را نیز شرح دادم.
مقدمه باید کامل و جامع باشد و به عبارتی سر و ته آن مشخص باشد؛ زیادی گنگ و غیر قابل فهم نباشد که مخاطب در خواندن و فهم آن گیج شود ولی زیاد هم واضح و روشن و گویا نباشد؛ طوری که مثلاً اگر در ابتدای مقدمه دلنوشته در مورد موضوعی اشاره کوتاهی شده است دلیل آن و نتایجی که بهمراه دارد در سطرهای بعدی روشن شود؛ به عبارتی باید دلنویس میانه رو باشد.
از این نظر دلنویس به خوبی عمل کرده بود و موضوعی جمع و جور را در مقدمه ارائه کرده بود و مخاطب از خواندن آن کاملاً لذت میبرد و موضوع دلنوشته را می فهمید.
اندازه مقدمه نیز باید مطلوب و استاندارد باشد و نه خیلی کوتاه باشد و نه خیلی بلند و خواننده را از خواندن آن خسته و دلزده نکند و اندازه ی مطلوب برای مقدمه بین ۵تا ۱۰خط است و این قاعده به خوبی در مقدمه دلنوشته رعایت گشته بود.
انسجام:
بین پارتهای یک دلنوشته ادبی طبیعتاً باید انسجام برقرار باشد. انسجام در دلنوشتههای ادبی در ۳ لحاظ «نگارشی» «ادبی» «محتوایی» بررسی میشود.
انسجام ادبی:
منظور از انسجام ادبی این است که لحن دلنوشته در همه پارت ها یکسان باشد و پرش لحنی وجود نداشته باشد.
دلنوشته از آنجایی که یک اثر ادبی است پس بهتر است از لحن ادبی استفاده شود تا انتقال مفهوم به خواننده بهتر صورت بگیرد.
در این دلنوشته پرش لحنی دیده نمیشدو بافت و لحن یکسانی در سرتاسر آن دیده میشد.
انسجام محتوایی؛
در انسجام محتوایی تعداد خطوط پارتها و ارتباط آنها با یکدیگر بررسی میشود. لزوماً قرار نیست تعداد خطوط در تمامی پارتها عین یکدیگر باشند بلکه در همین حد که دلنویس بتواند فاصله ی بین تعداد خطوط پارتها را کمتر از ۴یا۳ خط کند مثلاً اینطوری نباشد که یک پارت ۴خط باشد و دیگری ۸خط. از این نظر دلنویس ارتباطی مطلوب و منطقی میان تعداد خطوط در تمامی پارت ها برقرار کرده بود.
همچنین در بحث انسجام محتوایی مرتبط بودن پارتها به لحاظ احساسات و موضوع نیز مورد بررسی قرار میگیرد. در دلنوشته شما تمامی پارتها مشخصاً ژانر عاشقانه و ژانر کمکی تراژدی را دارا بودند و احساسات عشقو اندوه را به مخاطب منتقل میکردند همچنین موضوع همه پارت ها نیز یک چیز بود.
انسجام نگارشی؛
رعایت اصول نگارشی و در زیبایی ظاهری متن تأثیر بسزایی دارد و همچنین خوانش متن و انتقال مفهوم و احساسات مدنظر دلنویس را به خواننده آسانتر میکند؛ علائم نگارشی به خصوص نقطه، نقطه ویرگول، سه نقطه و ویرگول باید به درستی و در مکانهای مناسب قرار داده شوند و نیز نیم فاصله ها رعایت شود تا اثر دارای غلط املایی نباشد.
خوشبختانه از این نظر دلنویس بسیار خوب عمل کرده بود و تنها در برخی موارد جزئی ایراد نگارشی داشت. برای مثال در مقدمه بجای واژه «آخرین» از واژه «اخرین» استفاده شده بود. در بقیه پارتها هم ایرادات نگارشی زیادی دیده نمی شد.
هدف و محتوا:
هدف و محتوای دلنوشته و موضوع اصلی آن باید کاملاً به دور از کلیشه و نوآورانه و جدید باشد. اما اگر دلنویس مانند بیشتر دلنوشتهها هدف اصلیاش را کلیشهای انتخاب کرده باشد اگر از موارد زیباسازی اثر استفاده های بجا و مناسب کرده باشد زیبایی قلم او بهمراه این عامل موجب افزایش جذابیت اثر و دور شدن آن از کلیشه میشود.
ایده اصلی در مورد معشوقی بود که رفته بود و عاشق در نبود او بی تابی میکرد؛ از این جهت ایده کاملاً کلیشه ای بود اما بیان احساسات در قلم شیوای نویسنده تا حدودی اثر منفی این کلیشه را از اثر دور می کرد.
همچنین باید به این نکته نیز توجه داشت که موضوعی که کلیشه ای انتخاب میشود باید کشش لازم را داشته باشد که دلنویس به آن زیبایی اضافه کند و طرفدارانی نیز داشته باشد که آن موضوع را حتی در کلیشه ها دنبال کنند و موضوع عشق و معشوقی که رفته است کاملاً این ویژگی ها را دارا است.
دستور زبان:
همانطور که در بالا نیز اشاره شد دلنوشته یک اثر ادبی است پس بهتر است دلنویس از لحن ادبی برای نگارش آن استفاده کنید تا احساسات خود را لطیف تر و زیباتر و بهتر و جذابتر انتقال بدهد و همچنین به زیبایی اثر نیز بیفزاید.
دلنویس از لحن ادبی استفاده کرده بود و از این نظر لحن بسیار دلنشینی را نیز در اثر بکار برده بود که سبب میشد احساسات دلنویس در عمق جان خواننده نفوذ کند و حداکثر تأثیر گذاری را داشته باشد.
نکته بعدی که در بحث دستور زبان مورد بررسی قرار میگیرد ساختمان دلنوشته است. یا به عبارتی همان مکان قرارگیری اجزای جمله در زبان فارسی. بدیهی است که فاعل باید در ابتدا بیاید و مفعول پس از آن؛ و فعل در نهایت. اما در برخی جاها دلنویس بسته به نیاز، یا تبحر خود میتواند جای اجزا را تغییر دهد تا سبب افزایش تأثیر گذاری یا زیبایی دلنوشته شود اما توجه شود که این جابجایی به گونه ای صورت نگیرد که ساختمان جمله را برهم بزند و خواننده در درک و دریافت منظور دچار اشتباه یا ناتوانی شود.
دلنویس در برخی جاها از این نکته استفاده کرده بود برای مثال در یک جا نوشته شده بود: «شدهام زلیخا» در اینجا منظور «من زلیخا شدهام» می باشد که «من» به عنوان نهاد جمله برای زیباتر ساختن جمله حذف شده است و بجای آن از ضمیر متصل جانشین اسم در واژه شده ام و پس از فعل اسنادی «شده» استفاده شده است و زلیخا که مسند است به بعد از فعل اسنادی «شدهام» انتقال یافته که موجب زیبایی و شیوایی کلام گشته است.
نویسنده از جابه جایی در حد استاندارد و مطلوب استفاده کرده است.
دستور ادبی:
این بخش در دو صورت (محاوره یا عامیانه_ادبی) مورد بررسی میگیرد که بستگی به لحن دلنوشته دارد.
لحن دلنوشته شما ادبی بود پس در لحن ادبی این بحث را مورد بررسی قرار میدهیم. در لحن ادبی باید دلنویس از آرایه های ادبی زیبا و بجا و همچنین کلمات نو، جذاب و فاخر و ادبی استفاده کنید و این مورد الزام دارد.
بایستی توجه داشت که آرایه های ادبی هستند که باعث میشوند که یک متن ساده به یک متن ادبی بدل شود. پس هرچقدر دلنویس از آرایه های ادبی بیشتر و بجاتری در دلنوشته اش استفاده کند دلنوشته ی او بهتر و زیباتر خواهد بود. همچنین نویسنده باید سعی کند تنوع استفاده از آرایه ها را در دلنوشته اش بالا ببرد نه آنکه در سرتاسر دلنوشته اش از چند تا تعداد اندک آرایه بطور تکراری استفاده کند.
برای مثال در پارت #۴ دلنوشته از آرایه حس آمیزی استفاده شده بود. در پارت ۵ از آرایه های مبالغه، تکرار، مراعات نظیر و تناسب، تضاد و... استفاده شده بود. در پارت #۷ از آرایه ی تلمیح و تشخیص و.. استفاده شده بود پس درکل میتوان گفت دلنویس به خوبی توانسته بود از آرایه های ادبی در دلنوشته خود بهره ببرد. علاوه بر این در تمامی پارت های دلنوشته آرایه های ادبی دیده میشد که به اندازه مطلوب و قابل قبولی استفاده شده بود.
همچنین استفاده کرده از کلمات جدید و متنوع و نوآورانه نیز میتواند جان تازه ای به دلنوشته ببخشد و آن را جذابتر و زیباتر نشان دهد ولی نباید این کلمات آنقدر گنگ و مبهم باشند که خواننده نتواند معنی آنها را بیابد و ناچار شود که مدام به لغتنامه مراجعه کند تا معنای آنها را بداند. دلنویس گرچه در استفاده از آرایه های ادبی بسیار خوب عمل کرده بود اما از کلمات متنوع و ادبی زیاد استفاده نکرده بود و اکثراً کلمات روزمره و عامیانه بودند و گاها از کلمات فاخر و ادبی استفاده شده بود.
سخن پایانی منتقد:
قطعاً هیچ اثری بی ایراد نبوده و نیست و نخواهد بود؛ از خواندن اثر زیبایتان بسیار لذت برده و آرزوی پیشرفت روزافزون برایتان از خداوند متعال دارم. موفق باشید 🌸