به نام خالق قلم
نقد دلنوشته: سکوت پرحرفم
نوشته: اسما براتیان
عنوان دلنوشته:
عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هرچند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد. در نگاه اول آنچه از عنوان دلنوشته (سکوت پرحرفم) میتوان برداشت کرد دلنوشتهای با ژانر تراژدیست و میتواند به وضعیتی اشاره داشته باشد که فرد به هر دلیلی سکوت اختیار کرده در حالیکه حرفهای بسیاری در دلش تلنبار شده است.
عنوان دلنوشته باید از ترکیب کلماتی تشکیل شده باشد که علاوه بر تکراری نبودن، با یکدیگر ترکیب زیبایی ایجاد کرده و جذابیت کافی را داشته باشد. عنوان دلنوشته از ترکیب سکوت+پرحرف تشکیل شده است و ترکیب دو کلمه در کنار هم آرایه متناقضنمارا ایجاد کرده است. عنوان جذابیت نسبی دارد و کلیشه چندانی هم ندارد.
همچنین از آنجا که دلنوشته یک اثر ادبیست بهتر و مناسبتر این است که عنوانی کوتاه و مناسب برای دلنوشته انتخاب شود چرا که در ذهن خواننده ماندگارتر است. عنوان اندازه مناسبی دارد و با ژانر تراژدی ارتباط خوبی دارد. همچنین عنوان با محتوای دلنوشته و مقدمه هم ارتباط مناسبی دارد.
ژانر:
ژانر یک دلنوشته در واقع بیانگر این موضوع است که دلنوشته در چه حیطه و سبکی نگارش شده و چه احساساتی را در بر میگیرد. ژانر انتخابی نویسنده تراژدی است. ژانر تراژدی را میتوان در همه پارتهای دلنوشته مشاهده کرد که به غم و اندوه نویسنده عزیز برای عزیزی که رفته و رفتنش او را ساکت و بیصدا کرده، اشاره دارد.
مقدمه:
مقدمه سرآغاز دلنوشته است و باید چکیدهای از احساسات به کار رفته در دلنوشته باشد. همچنین مقدمه باید جامع و کامل باشد، به بیانی دیگر اول و پایان حرفهای گفته شده در مقدمه مشخص باشد. مقدمه توسط خود نویسنده نوشته شده است.
مقدمه دلنوشتهای با ژانر تراژدی این توقع را در خواننده برمیانگیزد که با دلنوشتهای روبهرو شود که با درد و غم همراه است که این امر به خوبی در مقدمه به چشم میخورد.
نویسنده مقدمهاش را با جملهای خاص شروع میکند که در آن به سکوتش پس از یک روز پرهیاهو اشاره دارد.
"اولین سکوت را در پرصداترین روز زندگیام تجربه کردم"
این بخش به عنوان مقدمه دلنوشته آغاز جذابی به شمار میآید؛ جملهای که از روز پر از غمی میگوید باعث سکوتش شده است. تضاد بین کلمات سکوت و صدا در جمله فوق به زیبایی بیان شده و جذابیت خوبی به جمله داده است.
در قسمت بعد، یعنی بدنه مقدمه، نویسنده به علت سکوت خود و پرصدا بودن آن روز خاص میپردازد.
"روزی که تو رفتی"
جملهای کوتاه از رفتن عزیزی که رفتنش آنقدر تاثیرگذار و غمانگیز بوده که نویسنده را به سکوت واداشته است. جمله کوتاه است اما مفهوم لازم را در ذهن مخاطب متبادر میسازد.
در قسمت نتیجهگیری نویسنده عزیز از غم سنگین پس از رفتن عزیزش میگوید و از بیصدایی که از این غم نصیبش شده است.
"و من از غم نبودنت، از ترس دیدن رفتنت، برای همیشه بیصدا شدم!"
نویسنده به ترسش از دیدن رفتن عزیزش اشاره میکند هرچند نمیگوید که این عزیز که این همه غم نبودن و رفتنش سنگین است که او را به سکوت وامیدارد چه کسیست اما به دلیل سکوتش به خوبی اشاره کرده است.
مقدمه با اینکه اندازه استاندارد(سه تا ده خط)دارد و تاثیرگذار و جذاب است اما کمی کوتاه است و به نویسنده عزیز پیشنهاد میشود یکی دو جمله به مقدمه اثر خود بیفزاید و بهتر است این اضافه کردن به بدنه مقدمه باشد تا تاثیرگذاری و جذابیت بهتری پیدا کند.
انسجام:
بین پارتهای یک دلنوشته ادبی میبایست انسجام برقرار باشد. انسجام از لحاظ ادبی، نگارشی و محتوایی بررسی خواهد شد.
انسجام ادبی
انسجام ادبی در همه پارتها دیده میشود، لحن در همه آنها ادبیست و در دلنوشتهها شاهد پرش لحن نیستیم به غیر از جملهای که دیالوگ است و به محاوره نوشته شده است که بهتر است همان هم به زبان ادبی نوشته شود.
همچنین نویسنده تنها در عنوان از آرایه متنقضنما، یکبار از آرایه تشبیه و یک بار از آرایه تضاد استفاده کرده است.
انسجام نگارشی
رعایت اصول نگارشی در زیبایی و ظاهر متن تاثیر بسیاری دارد. علائم نگارشی رعایت شدهاند و همچنین فاصلهها و نیم فاصلهها. اشتباهات املایی و تایپی هم در متن دیده نمیشود.
افعال متناسب با ضمایر انتخاب شدهاند و حجم دلنوشتهها هم معمولا تفاوت چندانی (در حد یکی دو خط) با هم ندارند.
انسجام محتوایی
در تمامی پارتها دیده میشود. همه پارتها حول یک موضوع یعنی رفتن و نبودن پدریست که داغ نبودنش آنقدر سنگین است که نویسنده عزیز را به سکوت و بیصدای واداشته است. محتوای همه دلنوشتهها تراژدیست.
هدف و محتوا:
هدف و ایده انتخابی نویسنده باید جدید و دور از کلیشه باشد. دلنوشته به موضوع رفتن پدری اشاره دارد که اگرچه یک سال از فوت غمانگیزش گذشته اما درد نبودنش تسکین نیافته است. پدری که نبودش همه وجود دخترکش را مالامال از غم و حسرت نبودنش کرده آنقدر که به سکوت دچار شود.
نوشتن از فراق عزیزان به خصوص پدر و مادر شاید موضوعی کلیشهای و به بلندای تاریخ باشد چرا که برای فرزند هیچکسی نمیتواند جای آنها را پر کند و بیشک نبودشان غمی بیانتها و عظیم است. با این حال آنچه یک دلنوشته با موضوعی کلیشهای را زیبا میکند قلم نویسنده است. نویسنده عزیز به زیبایی غم خود را نسبت به این واقعه تلخ بیان کرده است و خواننده را با غم خود همراه میکند.
دستور زبان و اصول نگارشی:
بهتر است دلنوشته به زبان ادبی نوشته شود چرا که یک اثر ادبیست و این امر باعث زیبایی هرچه بیشتر متن میشود و در انتقال احساسات نویسنده به مخاطب کمک میکند. لحن دلنوشته ادبیست و در همه پارتها رعایت شده است(غیر از همان یک جمله دیالوگ)
ارکان جمله در جای خود قرار گرفتهاند و نویسنده عزیز گاهی از تغییر مکان افعال در جهت زیباتر شدن و تاثیرگذاری بیشتر دلنوشته استفاده کرده است.
دستور ادبی:
استفاده از آرایههای ادبی در دلنوشته بار معنایی ایجاد و همچنین زیبایی و تاثیرگذاری آن را بر مخاطب بیشتر میکند. دلنوشته زبان ادبی دارد و نویسنده بسیار کم و تنها در دو مورد از آرایه ادبی تضاد و تشبیه استفاده کرده است. به طور مثال:
تشبیه خود نویسنده به رباتی بیدل
تضاد بین سکوت و صدا
تناقضنما در عنوان سکوت پرحرف
حضور آرایههای ادبی در دلنوشته چندان به چشم نمیآیند اما جملات ادبی و تاثیرگذار هستند. باید توجه داشت که حضور بیشتر آرایهها با توجه به ژانر انتخابی یعنی تراژدی میتوانست بیشتر از این بر جذابیت و زیبایی اثر تاثیر بهسزایی داشته باشد.
استفاده از کلمات جدید و متنوع به دلنوشته روح تازهای میبخشند و باعث زینت دلنوشته میشوند. نویسنده در اثر خود کم و بیش از کلمات متنوعی مثل: کرب، فواد، اهتمام، ستین، تیات(یک کلمه لری)،خبرآورک(به معنی قاصدک در لهجه قمی) استفاده کرده است. کلمه جدید و ابداعی در متن دلنوشته به چشم نمیخورد.
برای نویسنده عزیز آرزوی موفقیت میکنم🌹