به نام خدایی که خاک آفرید، کزان خاک انسان پاک آفرید.
نقد دلنوشته: قهوه تلخ من
دلنویس: ARALIYA
« عنوان »
عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هر چند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد؛ دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است از انتخاب عنوانهای طولانی پرهیز شود چرا که ماندگاری در ذهن خواننده ندارند.
عنوان از سه بخش قهوه+تلخ+من تشکیل شده است که اندازهی آن استاندارد است و ماندگاری نسبتاً خوبی در ذهن خواننده خواهد داشت.
کلمات انتخاب شده در عنوان نباید تکراری و کلیشه باشند و نویسنده میبایست از کلمات جدید و متنوع برای جذابیت و گیرایی بیشتر دلنوشته استفاده کند.
کلمه قهوه کلیشه پایینی داشته اما دلنویس باید توجه کند که در عوض، کلمه انتخابی تلخ کلیشه بالایی دارد.
با توجه به اینکه عنوان دلنوشته از سه بخش تشکیل شده[ و نامهای طولانی را به شرطی میتوانیم از اندازه آنها چشم پوشی کنیم که کلمات ترکیب ایجاد شده جذابیت خاصی داشته باشد که در این دلنوشته تا حد زیادی رعایت شده.]
در نگاه اول به عنوان، درک معنی آن برای مخاطب آسان است و میتوان به ژانر آن پی برد و متوجهی اصل دلنوشته شد.
در کل احساسی که در بدنهی دلنوشته دیده میشود عنوان را توصیف میکند و در کل عنوان با محتوای دلنوشته مرتبط است.
عنوان با ژانر عاشقانه و تراژدی انتخابی ارتباط دارد ( بیشتر با تراژدی، اما همین که تشبیهی از جانب معشوق است میتوان ژانر عاشقانه را در خودش جای دهد) و آنچه در اینجا خواننده انتظار دارد هماهنگی نسبتاً خوبی است که باید بین ژانر و عنوان وجود داشته باشد، عنوان قهوه تلخ من اشارهی مستقیمی به تراژدی و عشقی دارد که دلنویس آن را به تلخی قهوه تشبیه کرده است.
عنوان باید جامعیت دلنوشته را در بر بگیرد و با تمامی پارتها ارتباط داشته باشد.
از لحاظ بار ادبی با محتوی کلی دلنوشته ثابت و یکسان است و همچنین در انتقال احساسات، دلنویس به خوبی عمل کرده.
« ژانر »
ژانر یک دلنوشته در واقع بیانگر این موضوع است که دلنوشته در چه حیطه و سبکی نگارش شده و چه احساساتی را در بر میگیرد.
ژانرهای یک دلنوشته با یکدیگر ارتباط کامل برقرار کنند همچنین دلنویس باید در انتخاب ژانر دقت کافی به خرج دهد، ژانر یا ژانرهای انتخابی باید همگی در دلنوشته به طور یکسان و یکدست استفاده شده باشند.
برای مثال اگر نویسنده در یک پارت فقط غم و اندوه را بکار برده اما در بقیه پارتها نه نیازی نیست که ژانر تراژدی را جزو ژانرها قرار دهیم.
این دلنوشته دارای دو ژانر عاشقانه و تراژدی است که با محتوای کلی دلنوشته ارتباط خوبی دارد به شرطی که تربیت جایگذاریشان عوض شود، باید گفت که ژانر عاشقانه و تراژدی از نظر بار معنایی و ارتباط با عنوان و کلیت دلنوشته به درستی انتخاب نشدهاند و ترتیب بندی این دو ژانر به درستی انتخاب نشده و باید ژانر تراژدی به عنوان ژانر اول جایگزین شود.
اگر دلنوشته بیش از یک ژانر داشته باشد باید ترتیب آن بر اساس اثر به درستی انتخاب شود که برای این دلنوشته به صورت تراژدی/عاشقانه است.
« مقدمه »
مقدمه سرآغاز دلنوشته است و باید چکیدهای از احساسات بکار رفته در دلنوشته باشد و مقدمه باید به گونهای باشد که تمامی احساسات و موضوعات را در بر بگیرد به بیانی دیگر جامع و کامل باشد.
به معنای اینکه اول و پایان حرفهای گفته شده در مقدمه مشخص باشد البته نباید مقدمه زیادی واضح و روشن باشد و به قوای لو دهندهی ادامهی دلنوشته باشد!
اگر حرفی یا موضوعی در ابتدای مقدمه ذکر شده، دلیل آن و نتایجی که به دنبال دارد باید در سطرهای بعدی مقدمه روشن شود.
خود متن مقدمه را به سه قسمت( مقدمه + بدنه + نتیجه )
تقسیم بندی میکنیم؛ در قسمت مقدمه نویسنده میبایست مقدمهای از آنچه که اتفاق افتاده است یا مقدمهای از احساسات اتلاف شده بیان کند.
و در قسمت بدنه به شرح احساسات بپردازد.
( زندگی مثل قهوهی تلخ است!)
در این قسمت دلنویس جمله بندی مناسبی داشته و در کلیت جذابیت چندانی برای مخاطب و خواننده ندارد، زیرا میشد از کلمات جذاب تری معنی جمله را رساند و حتی جمله بندی را هم به شیوه بهتر و با کلیشه کمتری نوشته میشد. جمله زندگی مثل قهوه تلخ است در مرحله اول ژانر تراژدی را تداعی میکند نه عاشقانه را!
در بخش اول مقدمه یک حس غمگین و کلی از دیدگاه دلنویس به زندگی دیده میشود و همین مقدمه چون متنی ادبی و سرشار از احساسات است و خواننده باید با این احساسات ارتباط برقرار کنند پس باید جمله بندی به طوری باشد که خواننده در حین خواندن گیر نکند. ( باید روی مقدمه بهخصوص بخش اول کار شود)
در ادامهی مقدمه نویسنده میبایست متنی به عنوان بدنه قرار دهد که دلایل و احساسات متن فوق را بیان کند.
( طعم تلخ و گس قهوه، مانند طعم بیرحم تنهایی است!)
در این قسمت نویسنده طبق انتظار به ادامهی بخش اول پرداخته است.
همچنان اشاره مستقیم به ژانر تراژدی دیده میشد و خبری از ژانر عاشقانه نیست و همین مسئله ممکن است خواننده دلزده کند.
و در قسمت اخر که به عنوان نتیجهگیری تلقی میشود نویسنده میبایست نتایج و یا دلایل آن احساسات خود و حال و روز زندگیاش را بیان کند.
( اگر زندگی فنجان بود.
درونش را قهوه تلخ پُر میکرد!)
باز هم نوشته تراژدی بدون هیچ اشارهای به ژانر عاشقانه!
در کل مقدمه، کلیتی از تلخ بودن زندگی را میرساند.
مقدمه در قدم اول باید با عنوان و ژانر تطابق داشته باشد.
اگر ژانر انتخابی عاشقانه است، مقدمه میبایست با ژانر ارتباط داشته باشد و احساسات در آن بکار رفته باشد.
اندازه مقدمه باید از اندازه مطلوبی برخوردار باشد تا خواننده از خواندن آن خسته نشود.
اندازه پیشنهادی برای مقدمه بین ۵ تا ۱۰ خط میباشد که دلنوشته مقدمهای حدود ۴ خط دارد، تعداد خطوط آن میتواند بیشتر شود و دلنویس به جذابیتش بیافزاید.
بهتر است دلنویس اندازهی مقدمه را تغییر دهد تاکید بر مقدمهی یک دلنوشته بسیار مهم است زیرا مقدمه باعث میشود ارتباط گرفتن خواننده با دلنوشته بیشتر شود.
« انسجام »
بین پارتهای یک دلنوشته ادبی میبایست انسجام کاملا برقرار باشد.
انسجام از ۳ لحاظ ادبی، نگارشی و محتوایی بررسی خواهد شد
انسجام ادبی: منظور از انسجام ادبی رعایت لحن دلنوشته و عدم پرش لحن است.
دلنوشته یک اثر ادبی است، بهتر است لحن تمامی پارتها ادبی باشد زیرا خواننده با لحن ادبی بهتر میتواند احساسات را دریافت کند و به ژرف معنی و مفهوم دلنوشته پی ببرد.
و در این دلنوشته این موضوع به رعایت شده و انسجام ادبی میشود گفت از ابتدا تا انتهای پارتها رعایت شده و سبک و لحن متون ثابت و یکسان است.
استفاده از آرایه در اکثر پارتها دیده میشود و بسیاری از پارتها دارای آرایه هر چند کم هستند.
انسجام نگارشی: انسجام نگارشی باید به گونهای باشد که نویسنده در یک پارت ۳ خط قرار ندهد و در پارت بعدی ۶ یا ۷ خط.حجم پارتها هیچ تاکیدی نیست که شبیه به هم باشند اما باید حجم مشابه و نزدیک به همی داشته باشند که اندازه پارتها در اینجا یکسان نبوده و بین چهار الی پنج خط تفاوت دیده میشود.
اندازهی پارتها باهم هماهنگ نیست. دلنویس عزیز از انسجام نگارشی نیز تا حد زیادی پیروی کرده اما ایرادهای آن عبارتاند از:
میشود
میشود✅
باران که ببارد قلبم را پاکتر میکند تا بیشتر لایق عشقت شود.
برای همین باران را دوست دارم.
باران که ببارد قلبم را پاکتر میکند تا بیشتر لایق عشقت شود؛
برای همین باران را دوست دارم.✅
خيلیها را از تقدیرم بیرون میک
خيلیها را از تقدیرم بیرون میکنم.✅
برای کسی که سرنوشتم میزبان آن باشد و او مهمان ویژهاش... .
برای کسی که سرنوشتم میزبان آن باشد و او مهمان ویژهاش.✅ ( جمله به پایان رسیده)
در دلنوشته املای صحیح واژگان به کار گرفته شده بود.
رعایت اصول نگارشی در زیبایی و ظاهر متن تاثیر بسیاری دارد همچنین خوانش و انتقال مفهوم و احساسات را برای خواننده راحت میکند همچنین حفظ نیم فاصلهها رعایت شده بودند.
علائم نگارشی اکثراً به درستی و به جا به کار گرفته شده بودند.
انسجام محتوایی: همچنین در انسجام محتوایی باید موضوع و احساسات بکار رفته در تمامی پارتها یکسان و مشابه باشد که باید بگویم پارتهای دلنوشته حول یک محور و موضوعی خاص نمیچرخند و پرش موضوعی دارند با ژانر اول دلنوشته مرتبط نبودند! اکثر پارتها ژانر تراژدی را در خود شکل داده بودند.
« هدف »
هدف و ایده انتخابی نویسنده باید جدید و دور از کلیشه باشد
اما اگر مانند بسیاری از دلنوشتهها هدف اصلی کلیشهای بود نویسنده حتما باید با مواردی که باعث زیبایی دلنوشته میشوند همراه با قلم نويسنده این کلیشگی دور شود. این دلنوشته یک موضوعی را بیان کرده که کلیشهای است و دلنویس با قلم خود به خوبی دلنوشته را به پایان رسانده. هدف دلنوشته میتواند قدرت جذب نسبتا خوبی دارد و هدف نویسنده را به خواننده منتقل میکند.
« دستور زبانی »
دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است که به لحن ادبی نگارش شود زیرا باعث زیبایی هرچه بیشتر متن میشود و در انتقال احساسات کمک میکند که لحن این دلنوشته ادبی است و در طول تمام پارتها یکسان بوده است اما دلنویس میتواند از لحن عامیانه استفاده کند و یا لحن ادبی و عامیانه را با هم استفاده کند ولی در این حالت دلنویس باید با قلم خود در لحن دلنوشته توازن برقرار کند.
قسمت بعدی در این رکن مورد بررسی قرار میگیرد ساختمان دلنوشته است.
نویسنده گاهی میتواند برای زیبایی بیشتر دلنوشته خود جای ارکان جمله را جابه جا کند(جابهجایی فاعل و مفعول)
اما این جابهجایی نباید به صورتی باشد که ساختمان جمله بهم بریزد و خواننده متوجه منظور نشود.
در این دلنوشته ارکان جمله سر جای خودشان قرار گرفته و فعلها مدام ماضی و مضارع نمیشدند.
تمام ضمایر با افعال خودشان به کار گرفته شده بودند.
با به کارگیری کلمات مناسب در جملات، به زیباتر شدن دلنوشته بسیار کمک کرده بود.
« دستور ادبی »
استفاده از آرایههای ادبی و کلمات جدید متنوع در یک دلنوشته کاملا اجباری هستند و موجب خواندنیتر شدن اثر میشود.
این آرایههای ادبی هستند که یک متن ساده را تبدیل به متن ادبی میکنند. هرچه بیشتر از آرایههای ادبی در دلنوشته استفاده شود بهتر و زیباتر خواهد بود.
نویسنده باید سعی کند از آرایههای متنوعی بهره بگیرد و میزان استفاده را بالا ببرد نه اینکه در کل دلنوشته شاید یک یا دو آرایهی تکراری استفاده شود. در دلنوشته هر چه تعداد آرایههای ادبی بیشتر باشد دلنوشتهی زیباتری خواهیم داشت و برای خواننده جذابتر نمود پیدا میکند.
از آنجایی که لحن دلنوشته ادبی است، دلنویس میتوانست از آرایههای بیشتر و متنوع تری بهره ببرد. مثالهایی از تشبیه و ارایه حس آمیزی در دلنوشته دیده میشد.
حس آمیزی: تنهاییهایم اگر زبان داشتند از قلب سردت شکایت میکردند، / نابودی مطلق یعنی قلبی که بعد از تو، فقط خون تلخ زخمهایش را به بدن پمپاژ میکند.
تشبیه: برای کسی که سرنوشتم میزبان آن باشد/ لبخندهایت عطر زندگی دارد.
استفاده از کلمات جدید و متنوع به دلنوشته روح تازهای میبخشند و باعث زینت دلنوشته میشوند؛
اما این کلمات نباید طوری گنگ و عجیب باشند که خواننده برای فهمیدن معنای آن چندین لغتنامه را زیر و رو کند!
دلنوشته به سبک ادبی نوشته شده بود و از کلمهی نامفهوم و گیج کننده و پیچیده در آن استفاده نشده بود و مخاطب برای درک دلنوشته دچار مشکل نمیشود.
با آرزوی موفقیت برای دلنویس عزیز🌹