اعلام پایان دلنوشته کاربران

[STARLET]

هدایت مجدد ...

forumroman.com

پایان

با آرزوی موفقیت
به بخش ویرایش منتقل شد.

 

[Shahbaz]

موضوع '[دلنوشته دلتنگی]اثر م.م.ر(shahbaz)کاربر انجمن رمان بوک' دلنوشته - [دلنوشته دلتنگی]اثر م.م.ر(shahbaz)کاربر انجمن رمان بوک
درود
پایان دلنوشته

 

[نهـنگـ]

دلنوشته - {قارا دومان} | اثر •سونی کاربر انجمن رمان بوک•

بسم نور اثر: قارا دومان به قلم: سونیا ژانر: تراژدی، عاشقانه عضو تیم نظارت ادبی دوم مقدمه در تار و پود شب، آنجا که سایه‌ها به رقص درمی‌آیند و اشک‌ها به ستاره بدل می‌شوند، داستانی نهفته است؛ از بادی که هرگز نوزید و شمعی که ناگهان خاموش شد. اینجا، کلمات به جای قدم‌ها، در پی ردپایی گم‌شده می‌دوند...

forumroman.com

دلنوشته - {فرمێسکی کانی} | اثر •سونی کاربر انجمن رمان بوک•

بسم نور اثر: فرمێسکی کانی به قلم: سونیا ژانر: تراژدی، عاشقانه عضو تیم نظارت ادبی دوم مقدمه لە کەناری کانییەک، چیرۆکێک دەستی پێکرد… چیرۆکی دوو دڵ، دوو نیگا، کە بەڵێنی هەتا هەتاییان دا، بەڵام مردن زووتر گەیشت. در کنار چشمه‌ای، داستانی آغاز شد… داستان دو دل، دو نگاه، که پیمان ابدیت بستند، اما مرگ...

forumroman.com

دلنوشته - {شبهاتِ مُکَرر} اثر•ریپر کاربر انجمن رمان بوک•

به نام سکوتی که فریاد می‌زند اثر: شبهاتِ مُکَرر به قلم: سونیا ریپِر ژانر: روان‌شناختی، تراژدی عضو گپ ادبی اول دیباچه: در این مُثله‌گاهِ نگاه، هر نفسی که برمی‌آید، حکمِ نهایی قاضی‌ای است که هرگز او را ندیده است. اینجا، آناتومیِ سکوتِ درونی، زیر تیغِ تشریحِ هزاران زبان، پاره‌پاره می‌شود. او،...

forumroman.com

 

[نهـنگـ]

دلنوشته - {اطلسِ زوال} اثر •ریپِر کاربر انجمن رمان بوک•

به نام سکوتی که فریاد می‌زند اثر: اطلسِ زوال به قلم: سونیا ریپر ژانر: عاشقانه، تراژدی عضو دفتر نظارت ادبی یکم دیباچه: این اوراق، نقشه‌هایی‌اند که از فروریختن تدریجی قله‌ای حکایت دارند؛ نه کوهی از سنگ، بلکه شاه‌تیرِ هستیِ دلداده‌ای که زیر بار سنگینیِ فقدانی ابدی خم شده است. «اطلس زوال» نامِ...

forumroman.com

دلنوشته - [مرثیه بی‌مزار] اثر •سونیا ریپر کاربر انجمن رمان بوک•

به نام سکوتی که فریاد می‌زند اثر: مرثیه بی‌مزار به قلم: سونيا ريپر ژانر: تراژدی گپ نظارت ادبی سوم دیباچه: در دیاری که خاطره‌ها پیش از تولد می‌میرند، واژه‌ای بی‌یاور در دل سکوتی بی‌حد حیات گرفت. نه از ژاد فروغ بود، نه از ژاد تیرگی؛ شاید از ژاد دم لحظه‌ای که چراغ‌ها خاموش می‌شوند و هیچ‌ک.س...

forumroman.com