به نام سر آغاز آنچه که کلمات را به هم پیوسته دلنشینترین متن کرده..
نقد دلنوشته کرب🌱📕
عنوان :
عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هرچند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد؛ عنوان باید کشش لازم برای جذب مخاطب را دارا باشد و در عین حال دربردارندهی مفهوم کلی اثر باشد.
کرب عنوان انتخابی نویسنده میباشد. در نگاه اول به این عنوان شاید چیزی به که ذهن خواننده خطور میکند معنی خوده کلمه هست که به معنای اصلی دشوار و سخت گردیدن غم بر کسی و اندوهگین کردن اوست.
عنوان با مقدمهی اثر تا حدود زیاد و قابل فهمی ارتباط مستقیم دارد، چرا که در مقدمه یا به عبارتی همان خط پایانی اشارهی مستقیم نویسنده باعث این ارتباط شده است.
یعنی خواننده با دیدگاه مطلوبی بین عنوان و مقدمه، دلنوشته را آغاز میکند.
عنوان دلنوشته باید از ترکیب کلماتی تشکیل شده باشد که علاوه بر تکراری نبودن، با یکدیگر ترکیب زیبایی ایجاد کرده و جذابیت داشته باشد.
همچنین برای دلنوشته که یک اثر ادبی است بهتر است از عنوانهای نسبتاً کوتاه استفاده کرد زیرا ماندگاری و جذابیت بیشتری در ذهن خواننده دارند. ( انتخاب عنوان نویسنده از این بابت هوشمندانه است)
نامهای طولانی را به شرطی میتوانیم استفاده کنیم که از اندازه آنها چشم پوشی کنیم که کلمات که ترکیب ایجاد شده جذابیت خاصی داشته باشد
کرب با معنی که قبلتر بیان کردیم تبدیل به عنوانی با کلیشهای پایین شده است و با توجه به ارتباط مستقیمی با ژانرهای انتخابی و مقدمه جذب خوبی برای خواننده اثر دارد.
عنوان کرب عنوانی مناسب است و میتواند در ذهن خواننده ماندگاری لازم را ایجاد کند.
ژانر :
ژانر هر اثر باید در برگیرندهی احساسات نهفته در اثر بوده و به درستی انتخاب شود. اگر دلنوشتهای دارای بیش از یک ژانر بود، باید به ترتیب کلی به جزئی نوشته شده و اکیدا از قرار دادن بیش از ۳ ژانر پرهیز شود.
ژانر یک دلنوشته در واقع بیانگر این موضوع است که دلنوشته در چه حیطه و سبکی نگارش شده و چه احساساتی را در بر میگیرد.
ژانرهای یک دلنوشته با یکدیگر ارتباط کامل برقرار کنند
همچنین دلنویس باید در انتخاب ژانر دقت کافی به خرج دهد، ژانر یا ژانرهای انتخابی باید همگی در دلنوشته به طور یکسان و یکدست استفاده شده باشند
برای مثال اگر نویسنده در یک پارت فقط غم و اندوه را بکار برده اما در بقیه پارتها نه نیازی نیست که ژانر تراژدی را جزو ژانرها قرار دهیم.
ژانرهای انتخابی نویسنده به ترتیب تراژدی و عاشقانه هستند و همانطور که از مقدمه و عنوان دلنوشته مشخص است موضوعاتی تراژدی همراه با غم و اندوه را در بر میگیرد که همزمان با جدا از آن خواننده را با لمس عاشقانهای کمرنگ آشنا میکند.
که این موضوع یا موضوعات در دلنوشته به خوبی و حس و مشاهده میشد
در اکثر پارتها علاوه بر اینکه هردو ژانر تراژدی و عاشقانه همراه با احساساتی که در بر میگیرند مشاهده شد، بلکه ترتیب ژانرها و احساسات به خوبی قابل رؤیت بود
به بیانی دیگر این موضوع واضح بود که زمینه اصلی دلنوشته تراژدی است و نویسنده از غم و اندوه زیاد این راه عاشقانهای کمرنگ را خلق و دست به قلم شده است.
ترتیب ژانرها نیز در دلنوشته باید حفظ شود
برای مثال اگر موضوع اصلی عاشقانه میباشد اما همراه خود موضوعات غمگین را دارد اول ژانر عاشقانه قرار میدهیم بعد تراژدی نه برعکس؛
همانطور که در بالا گفتیم ترتیب ژانرها به صورت صحیح رعایت شده بود.
مقدمه:
مقدمه سراغاز دلنوشته است و باید چکیدهای از احساسات بکار رفته در دلنوشته باشد.
مقدمه همچنین دومین فاکتور مهمی است که میتواند تعیین کند مخاطب به خوانش اثر ادامه دهد یا خیر. بنابراین نقش مهمی دارد.
مقدمهی اثر باید نه خیلی کوتاه باشد و نه خیلی بلند و ملال انگیز.
اندازه استاندارد برای مقدمهی یک اثر ادبی بین پنج تا ده خط است که از این لحاظ استاندارد و پنج خط بود.
همچنین باید چکیدهای کلی از محتوای اثر باشد و خواننده را از محتوای اثر مطلع کند که همانطور که قبلتر گفتم در مرحلهی اول نویسنده به خوبی خوانندهی اثر را با ژانر تراژدی دلنوشته آشنا میکند.
موضوع مهم این است مقدمه باید از خود نویسنده باشد به منظور این که آوردن قسمتی از متنهای معروف به عنوان آرایهی تضمین ایرادی ندارد، ولی اینکه تنها اثر دیگری به عنوان مقدمه به کار رود، مورد پذیرش نیست؛ و همچنین باید از لحاظ سبک و لحن ادبی با متن یکسان باشد.
(غمها دست به دست هم دادهاند تا کالبد خستهام را بیجانتر کنند!
کالبدی که سالها پیش، روحش پر کشید و رفت... .
یک انسان بیروح که فقط دارای یک کالبد خسته است.
چه چیزی جز "کرب" در زندگیاش میتواند داشته باشد؟! )
خود متن مقدمه را به سه قسمت [ مقدمه + بدنه + نتیجه ]
تقسیم بندی میکنیم؛ در قسمت مقدمه نویسنده میبایست مقدمهای از انچه که اتفاق افتاده است یا مقدمهای از احساسات اتلاف شده بیان کند
و در قسمت بدنه به شرح احساسات بپردازد.
در این قسمت یعنی همان مقدمه، نویسنده توجیحی دارد برای حال بد درونی و احساسات خستهاش.
علاوه بر این استفاده از این جمله یعنی ( غمها دست به دست هم دادهاند) به درستی استفاده شده است و شروعی پر غم را با توجه به ژانر اولیه رقم میزند.
حال در ادامه یعنی قسمت بدنه نویسنده میبایست به شرح انچه که این احساسات و این مقدمه را در بر میگیرد بپردازد.
( کالبدی که سالها پیش، روحش پر کشید و رفت... .
یک انسان بیروح که فقط دارای یک کالبد خسته است)
در اینجا نویسنده اشاره به سختی تحمل درد و رنجی که از غم زیادش منشأ میگیرد دارد و ادعای بی طاقتی میکند.
انتظار داشتیم متنی با محتوای دلایل و مواردی باشد که مقدمه را در بر بگیرد و از چگونی تشکیل این احساسات صحبت کند اما باز هم برای مقدمهی اثر قابل قبول و مورد پسند بیان شده است.
(چه چیزی جز "کرب" در زندگیاش میتواند داشته باشد؟!)
و در قسمت اخر که به عنوان نتیجهگیری تلقی میشود نویسنده میبایست نتایج آن احساساتی و داستان بین عشق و غم زیاد خود را بیان کند
و خب این نتیجهگیری تا حدود زیادی با بدنه ارتباط داشت چرا که در این قسمت نویسنده با توجه به معنی اصلی کلمه کرب، به عنوان اثر خود اشاره کرده است.
مقدمه باید عنوان و ژانر تطابق داشته باشد!
اگر ژانرهای انتخابی تراژدی و عاشقانه هستند مقدمه میبایست با هردو ژانر ارتباط داشته باشد و هردو احساسات در ان بکار رفته باشد.
باتوجه به دو ژانر تراژدی و عاشقانه که ژانرهای انتخابی نویسنده هستند، میتوانیم بگوییم از بابت انتخاب ژانر به نویسنده خُردهای گرفته نمیشود، اما چه بهتر است برای بالاتر رفتن کیفیت اثر با تک خطی در مقدمه تاکیدی به روی ژانر دوم
یعنی همان عاشقانه بگذارد.
انسجام :
مشخصا بین پارتهای مختلف هراثر باید انسجام ادبی، نگارشی و محتوایی وجود داشته باشد. بین پارتهای یک دلنوشته ادبی میبایست انسجام کاملا برقرار باشد
انسجام از ۳ لحاظ ادبی، نگارشی و محتوایی بررسی خواهد شد. منظور از انسجام ادبی رعایت لحن دلنوشته و عدم پرش لحن است.
دلنوشته یک اثر ادبی است، بهتر است لحن تمامی پارتها ادبی باشد زیرا خواننده با لحن ادبی بهتر میتواند احساسات را دریافت کند و به ژرف معنی و مفهوم دلنوشته پی ببرد.
لحن انتخابی نویسنده برای دلنوشته کرب لحنی ادبیست که کاملا انتظار منتقد را برطرف کرده است و این لحن در تمامی پارتها به صورت یک دست و کاملا رعایت شده.
انسجام محتوایی باید به گونهای باشد که نویسنده در یک پارت ۳ خط قرار ندهد و در پارت بعدی ۶ یا ۷ خط
حجم پارتها هیچ تاکیدی نیست که شبیه به هم باشند اما باید حجم مشابه و نزدیک به همی داشته باشند
تقریبا تعداد خطوط هر پارت و حجمی که هر پارت در بر میگیرد اندازه به هم و نزدیک بود و هیچ تضادی در این بین نسبت به این موضوع دیده نشده است.
همچنین در انسجام محتوایی باید موضوع و احساسات بکار رفته در تمامی پارتها یکسان و مشابه باشد
محتوا و هدف تمامی پارتها یک منشا و سرچشمه داشت و موردی دیده نشد.
رعایت اصول نگارشی در زیبایی و ظاهر متن تاثیر بسیاری دارد
همچنین خوانش و انتقال مفهوم و احساسات را برای خواننده راحت میکند
علائم نگارشی خصوصا نقطه، نقطهویرگول، سه نقطه و نقطه باید به درستی رعایت شوند
نیم فاصلهها باید رعایت شوند و غلط املایی دیده نشود.
از نظر رعایت نیمفاصله و جای گذاری درست علائم نگارشی ایرادی دیده نشد و این امر موجب کیفیت بالای اثر نویسنده شده است.
هدف و ایده:
محتوایی که نویسنده بیان میکند باید جذاب، آشنا و نوآورانه باشد. البته یک محتوای کلیشهای نیز میتواند با بیان جذاب اثری خوب بسازد ولی زاویهی دید نو به یک موضوع کلیشهای یا یک محتوای نو با شیوهی نگارش جذاب نیز میتواند پوئن مثبتی برای نویسنده باشد.
همچنان تاکید میکنم که هدف و ایده انتخابی نویسنده باید جدید و دور از کلیشه باشد
اما اگر مانند بسیاری از دلنوشتهها هدف اصلی کلیشه بود نویسنده حتما باید با مواردی که باعث زیبایی دلنوشته میشوند همراه با قلم نويسنده این کلیشگی دور شود، و خب هدف این دلنوشته هم بیان احساسات غمگین عاشق و دلتنگیاش نسبت به معشوقش بود که خب طبیعتاً کلیشه محسوب میشود اما نویسنده با استفاده از ترکیب کلمات جدید و انتقال احساسات به خوبی توانسته از این میزان بکاهد.
دستور زبان :
اثر باید با یک لحن نوشته شود: ادبی یا عامیانه.
و نباید دو لحن با یکدیگر آمیخته شوند( البته در بعضی موارد خاص، آمیختن دو سبک با تبحر نویسنده و به گونهای که اثر را جذابتر کند مشکلی ندارد، که البته نیاز به مهارت بالایی دارد)
همانطور که در بالا هم اشاره کردیم
دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است که به لحن ادبی نگارش شود زیرا باعث زیبایی هرچه بیشتر متن میشود و در انتقال احساسات کمک میکند
و خوشبختانه نویسنده لحن ادبی را برای دلنوشته خود برگزیده است و به همین مسیر ادامه داده است.
قسمت بعدی در این رکن مورد بررسی قرار میگیرد ساختمان دلنوشته است. نویسنده گاهی میتواند برای زیبایی بیشتر دلنوشته خود جای ارکان جمله را جابهجا کند، در اینجا منظورم همان جابهجایی فاعل و مفعول است.
باید توجه کرد که این جابهجایی نباید به صورتی باشد که ساختمان جمله بهم بریزد و خواننده متوجه منظور نشود.
نویسنده تا حدودی از این پوئن استفاده کرده است و بیشتر ترجیح داده است تا شیوه عادی جمله را انتخاب کند
اما همین مقدار استفاده شده هم خوب و باعث بهم ریختگی ساختمان نشده است و خواننده گیج نمیکند و این خودش نکتهی مهمی است.
دستور ادبی :
فعل حال به نظر من منتقد استفاده از ارایههای ادبی و کلمات جدید متنوع در یک دلنوشته کاملا اجباری هستند. آرایههای ادبی با همان معنا و مفهوم خود یک متن ساده را تبدیل به متن ادبی میکنند.
هرچه بیشتر از آرایههای ادبی در دلنوشته استفاده شود بهتر و زیباتر خواهد بود.
نویسنده باید سعی کند از ارایههای متنوعی بهره بگیرد و میزان استفاده را بالا ببرد نه اینکه در کل دلنوشته شاید یک یا دو ارایهی تکراری استفاده شود.
میزان استفاده از ارایههای ادبی در این دلنوشته در حد مطلوب و متوسط بود یعنی بازهم جای کار داشت و نویسنده میبایست برای زیبایی بیشتر از ارایههای ادبی بهره بگیرد
استفاده از ارایههای ادبی بصورت این بود که یک یا چند ارایهی مشخص در پارتها تکرار شده بود اما چیزی انتظار میرود استفاده از ارایههای متنوع در هر پارت است.
قابل ذکر است که آرایههای ادبی همانند رنگ و بویی تازه به دلنوشته و اثر نویسنده طراوت میبخشند .
استفاده از کلمات جدید و متنوع به دلنوشته روح تازهای میبخشند و باعث زینت دلنوشته و خوش خلقی خواننده میشوند.
همچنان لازم به ذکر است که این کلمات ادبی که مدام رویش اصرار میکنم نباید طوری گنگ و عجیب باشند که خواننده و مخاطب شما برای فهمیدن معنای آن چندین لغتنامه را زیر و رو کند.
استفاده از کلمات جدید در این دلنوشته به خوبی انجام شده بود
نویسنده از کلمات چندان جدید استفاده نکرده بود که معنای ان غیرقابل فهم باشد ولی کلمات استفاده شده زیبا، ساده و در عین حال جذاب و گیرا بودند.
پیشنهادها و بیان ایرادات ریز شما تنها برای پرتاب به سکوی بالاتر است برای پیشرفت و نه هیچ چیز دیگر.
دلنوشته کرب چشمنواز با محتوای زیباییست؛ امیدوارم تا اخر ادامه بدید :)❤️🦋
موفق باشید و قلمت مانا🌹