جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

نقد شورا رمان اریتما

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد شورا توسط نهال رادان با نام رمان اریتما ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 334 بازدید, 3 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد شورا
نام موضوع رمان اریتما
نویسنده موضوع نهال رادان
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط نهال رادان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,273
3,398
مدال‌ها
7
رمان: اِریتما
نویسنده: *SHAKIBAgh*
ژانر: فانتزی، تراژدی، عاشقانه
لحن: ادبی
ناظر: @-SAHEL-
خلاصه:

باید گشت به دنبال آشنایی؛ آن که بتواند دخترک را در این دنیا ماندگار سازد.
تا دخترک بتواند با عشق او، گرگینه‌های هم‌خونش را رام کند!
باید گشت، دنبال مردی خون‌خوار، خون‌آشامی که با او یکی شود.
هرچند که دشمن‌اند!
رازی سر به مُهر که زندگی دخترک را احاطه کرده!
آیا می‌توان چشم به روی تمام دشمنی‌ها بست و عاشق شد؟
نگاهتان را به ما بسپارید.

پ.ن: اریتما در زبان یونانی، مترادف لوپوس و به معنای گرگ و سرخیِ جدا شده است.
 
موضوع نویسنده

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,273
3,398
مدال‌ها
7
IMG_۲۰۲۱۱۰۰۴_۱۵۱۴۰۷_۵۹۹-1.jpg
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقت‌بخیری خدمت شما
سپاس‌گذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان بوک
منتقد رمان شما: @-SAHEL-
*لطفا تا قبل از قرار‌گیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!
*همچنین پس از ارسال نقد این تایپک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!
*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تایپک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️تایپک جامع انتقادات، پیشنهادات و شکایات

به امید موفقیت روز افزون شما
مدیریت تالار نقد| @نهال رادان
 

-SAHEL-

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
450
931
مدال‌ها
2
"به نام یگانه بهانه هستی"

"نقد رمان: اِریتما"


عنوان‌رمان:

عنوان رمان در ابتدا گنگ هست، خواننده با خواندن نام رمان برای اولین بار متوجه نام رمان نمی‌شود و زمانی‌که شروع به خواندن رمان کند آن موقع متوجه مفهوم رمان می‌شود ولی همین گنگی رمان میتواند در جذب مخاطب موفق عمل کند و او را به سمت رمان بکشاند!

عنوان کلیشه‌ای و تکراری نیست‌، با ژانر فانتزی داستان مرتبط هست و در کل با محتوا و بدنه رمان هم مرتبط هست.



ژانر رمان:

بخش هایی مانند تبدیل شدن برایان به گرگ، گرگینه و خون آشام نشانگ ژانر فانتزی بود که به خوبی بر بدنه رمان قالب شده بود و ژانر تراژدی را با مرگ رامونا و یادش در رمان نشون دادی که این ژانر از همان آغاز رمان آغاز شده بود، ژانر عاشقانه هنوز در رمان پیدا نیست.



جلد رمان:

ژانر عاشقانه و فانتزی را می‌توان در فردی که در زمین و هوایی پوشیده از برف هست و در حال نوازش یک گرگ است کاملا مشاهده کرد اما از ژانر تراژدی در جلد رمان خبری نیست با این حال جلد برای رمان برازنده و مفید است!



خلاصه رمان:

خلاصه کوتاه نبود و دارای اندازه متناسبی بود و علاوه بر اینکه قالب بر متن رمان بود تا حدودی با رویدادهای رمان در یک راستا بود.

در دنیای فانتزی کلیشه‌ای نبود و به نوبه خود می‌تواند باعث جذب طرفدار بشود.

کلمات داخل خلاصه هم کمی ثقیل و هم ساده بودند و ترکیب جالبی باهم دیگر داشتند.

هرسه ژانر در خلاصه دیده میشدند و خلاصه با روند مناسبی نوشته شده بود و در پایان، با سوالی گنگ خواننده را در ابهام قرار داده بود، که این باعث می‌شد خواننده کنجکاو به ادامه خواندن بشود. این یکی از نقاط قوت خلاصه رمان بود!



مقدمه:

مقدمه رمان‌تان با عنوان، محتوا، بدنه و ژانرِ فانتزی در ارتباط بود.

انداره متناسبی داشت ، زیبا بود و به صورت یه مطلب کلی رمانتان را در خود جای داده بود.



شروع رمان:

شروع رمان به دور از کلیشه بود.

این ابهام و گنگی‌هایی که در ابتدا وجود داشت کاملا بجا بود و باعث می‌شد که خواننده برای فهمیدن ابهام‌ها مشتاق به خواندن باشد.

رمان شروع آرومی داشت و رفته رفته شعله رمان هم زیاد می‌شد!

شروع با رمان در ارتبط بود.

نقطه قوت آغاز رمان شما قلم قوی‌تان بود که به زیبایی رمان را در بر گرفته بود!



میانه رمان:

میانه رمان کشمکش‌های خوبی داشت و مخاطب نمی‌تواند از خواندن دست بکشد.

بیشترین اوجی که رمان گرفت در دو جا بود، یکی زمانی که رامونا مرد و یکی دیگه زمانی‌ بود که برایان تبدیل به گرگ شد. این دو رویداد نقاط اوج رمان‌تان بودند که جذابیت خاص خود را بر رمان افزود.

هدف رمان مشخص بود و رویدادهایی مانند زمانی که رامونا مرد و زمانی‌ که برایان تبدیل به گرگ شد؛ این دو رویداد نقاط اوج رمان‌تان بودند که جذابیت خاص خود را بر رمان افزود.

یکی پس از دیگری با نظم و ترتیب پیش می‌رفتند و نقصی در مورد میانه باقی نمی‌ماند.



لحن(بافت متن):

بافت رمان تماما ادبی و یکدست بود و همین‌طور دیالوگ‌ها به صورت عامیانه نوشته شده بود؛ نویسنده ارتباط خوبی با این لحن گرفته بود و این بافت برازنده رمان بود و به خوبی بر رمان قالب شده بود.

کلمات ثقیل بسیاری در رمان دیده میشد و بر جذابیت رمان می‌افزود



سیر رمان:

سیر رمان مناسب هست؛ خواننده از خواندن رمان خسته نمی‌شود و همه چیز در سر جایش است و رمان روند تند و پیچیده ای ندارد و قابل فهم برای خواننده است.

سیر رمان با ژانر در ارتباط بود.



دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:

مونولوگ‌ها اندازه و تناسب بسیار خوبی داشتند و ماهرانه نوشته شده بودند و احساسات، حالات و... شخص را نشان می‌دادند.

دیالوگ‌ها هم متناسب با لوکیشن و هم متناسب با شخصیت‌ها بود.

شخصیت پردازی:

کارمن دختری با ابروهای مشکی، لب‌های برجسته، صورت صاف که کمی سرخ هست... .

شخصیت پردازی و توصیف‌اش از نظر ظاهری در زمان و مکان بجایی بود؛ و پردازش شخصیت کارمن خیلی آرام آرام به رمان تزریق می‌شد، در یک پارت ما با رنگ موهای کارمن که از تعریف شخص دیگری بود باخبر شدیم و در پارت بعدی رنگ چشمانش را متوجه شدیم و این‌گونه نبود که خیلی تند و سریع بره سر اصل مطلب!

کارمن موقعیت شناس خوبی بود و می‌دانست چه زمانی باید خشم نشان دهد و چه زمانی باید مهربانی نشان دهد!

شخصیت پردازی از نظر باطنی کارمن، خوب بود، تا حدودی احساسات و حالات رو مشخص می‌کرد و این حدود موفق عمل کرده بود.

کارمن شخصیت باورپذیر و غیر تکراری داشت و این یکی از امتیازات بسیار خوب بشمار می‌رود.

شخصیت پردازی رامونا از نظر ظاهری و باطنی کمی ضعیف بود که من این رو پای اینکه شخصیت ماندگار نبود و زود از رمان رفت می‌گذارم.

پردازش شخصیت برایان شخصیت باورپذیری داشت، ولی شخصیت کمی کلیشه‌ای عمل می‌کرد و در بعضی از مواقع به صورت مستقیم و در بعضی مواقع به صورت غیر مستقیم از زبان کارمن پردازش شده بود. پسری جوان و تنومند با چشم‌هایی قهوه‌ای، موهایی آشفته و خرمایی و بینی‌ای صاف و لبانی باریک... .



استفان، پسری که از نظر ظاهری به قول کارمن بی‌شباهت به برایان نبود، اما از نظر باطنی سیصد و شصت درجه با برایان تفاوت داشت. در واقع استفان شخصیت قابل احترام تری نسبت به برایان داشت و این تضاد شخصیت، شخصیت استفان را شخصیتی نو می‌کرد!



فضا سازی:

فضا سازی کم، مبهم و زودگذر بود و زیاد توجه‌ای به این رکن نمی‌شد.

ولی ایده نو بود و اتفاق‌هایی که در رمان رخ می‌دادند تکراری نبود و قلم ماهر شما به خوبی کلمات را به بازی گرفته بود!



توصیفات:


مکان:
کمی ضعیف بود، بعضی از مکان‌ها حائز اهمیت زیادی بودند که زیاد بهشون توجه نشد و اگر کمی بیشتر مکان‌ها را پردازش کنید عالی می‌شود!

حالات:
در مورد حالات صدای شخصیت‌ها صحبتی نشده بود که حتما این ایراد رو برطرف کنید تا فضای مجسم از شخصیت‌ها در ذهن خواننده بازتر باشد.

توضیفات صداهای اشیا و اطراف شخصیت‌ها در همان حدودی که اشاره می‌شد در رمان،کافی بود.

توضیفات حالات اشخاص قبل از دیالوگ خیلی خوب بودند و منِ خواننده به طور کامل با توجه به توصیفات نویسنده، با فضا انس می‌گرفتم و با رمان پیش می‌رفتم.

احساسات:
زمانی‌که راوی یا سوم شخص شروع می‌کند به توصیف موقعیت‌های مختلف و ریکشن‌های اشخاص، تماما توصیفات شخصیت‌ها به خوبی پردازش می‌شوند، همین‌طور لوکیشن و ریکشن هر شخصیت واضح و گیرا واقع می‌شود و زبان سوم شخص رمان شما به خوبی احساسات را در خواننده به جریان می‌گذارد.

*بعضی اوقات زیادی بعضی چیزها رو توضیح میدین که ممکنه باعث بی‌حوصلگی خواننده برای خواندن ادامه رمان بشه این مورد رو یکم رعایت کنید دیگه عالی میشه*



زاویه‌دید:

زاویه دید چندین بار تغییر کرد اما به گونه‌ای نبود که باعث گیج شدن خواننده بشود و خیلی گنگ باشد؛ در واقع این تغییر شخصیت ها بجا و لازم بودند.

از نظر من نویسنده ارتباط بهتری با زبان سوم شخص داشت و توصیه می‌کنم از این زاویه دید برای افزودن بر جذابیت رمان، بیشتر استفاده کنید!



کشمکش‌ها:

اتفاقات اصلی به ترتیب بعد از فرعی ها اتفاق می افتادند.
برای مثال آشنایی با برایان در آغاز فرعی بود و زمانی‌که برایان به گرگ تبدیل شد یه رویداد اصلی و تاثیر گذار بر رمان بود.
خواب عجیب کارمن فرعی بود و مرگ رامونا اصلی... .

در همان اوایل رمان ذهن خواننده درگیر سوال های بسیاری شد که به مرور با جواب ها رو به رو میشدیم.



بررسی ایده رمان:

ایده رمانتون کلیشه‌ای و تکراری نبود و در دنیای فانتزی‌ها طرفدار خوبی پیدا خواهد کرد و با توجه به ژانر فانتزی زیاد نیازی به باورپذیر بودن نبود، اما در همان ژانر هم اتفاقات باور پذیر و قابل هزم برای خواننده پیش می‌رفت.



هدف و پیام رمان:

هدف رمان کمی گنگ و هنوز مشخص نیست!



ایرادات نگارشی:

ایراد های نگارشی زیادی به چشم نمیومد، علائم نگارشی به موقع در سر جایشان بودند دیالوگ ها و مونولوگ های مرتب و مشخص بودند و همه چیز درست بود.

بعضی اوقات ایراد های ریزی هم از این قبیل بود:

طرح لبخندی در در برنامه‌شان نبود.( طرح لبخندی در برنامه‌شان نبود.)

کفش ‌های(کفش‌های)

همچنان(هم‌چنان)



سخن اخر منتقد:

و در آخر باید بگم که شما قلم فوق العاده و پر احساسی دارید و من خودم به شخصه جذب قلم زیبا و رمانتان شدم و بخواطر این استعداد، بهتون تبریک میگویم!
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین