جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی رمان رمان محکوم عشق

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته معرفی کتب نشر توسط Rabi با نام رمان محکوم عشق ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 121 بازدید, 0 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته معرفی کتب نشر
نام موضوع رمان محکوم عشق
نویسنده موضوع Rabi
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Rabi
موضوع نویسنده

Rabi

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Jun
104
37
مدال‌ها
2
a37191c62df44afa96e5b90cc165c195.jpg

رمان محکوم عشق
نویسنده:الهه محمدی
انتشارت: شقایق
کد کتاب :63014
شابک :978-9642160891
قطع :رقعی
تعداد صفحه :517
سال انتشار شمسی :1396
نوع جلد :شومیز
سری چاپ :2


قسمتی از رمان

دنگ ... دنگ ... دنگ ! صدای مهیب آونگ ساعت قدیمی، درون سکوت سالن خالی میپیچد . آرام لّی در را باز میکند . بعد از دنگدنگ ساعت، صدای قیژمانند در بود که سکوت سالن را بر هم میزد . قدمهای کوتاهش را تا نزدیکیَِ میز انتهای سالن میکشاند . یک قدم مانده به میز میایستد . با انگشت سبابه خطی محو روی غبار میز میکشد . لبخندی تلخ از تداعی خاطرات دور، صورتش را پر میکند . نزدیکتر میرود و دستش را به طرف چراغ مطالعهی خاکگرفتهی روی میز دراز میکند و در فضای تاریک کورسویی نمایان میشود . نگاه میچرخاند و توجهش به کاغذ خطخطی و مچالهشدهی روی میز جلب میشود . دست دراز میکند و کاغذ میان انگشتانش جای میگیرد . چشمانش را میبندد و لبخند کوچکی را که در حال شکلگیری است با اخمی بر پیشانی عوض میکند . دوباره چشم میگشاید و با دیدن خطوط درهم و برهم، عرقی سرد جایش را به اخم میدهد . کاغذ را روی میز پرت میکند و به طرف در حرکت میکند . در سالن به شدت باز میشود و اسناد پخششدهی روی زمین همراهَِ باد به رقص در میآیند .
 
بالا پایین