فایل شده زاده نشده‌ی مهربان اثر فاطمه‌ثنا ●

[Sanai_paiiz]

به‌نام‌آفریدگارقلب‌ها


عنوان: °زاده نشده‌ی مهربان°

اثر: F.S.Ka "فاطمه‌ثنا"

ژانر: عاشقانه، تراژدی.

ویراستار: @سپید

ناظر : @Gesse

کپیست: @الهه ماه :)

مقدمه:

ای که بی‌تو دل من تنگ ‌ ای که بی‌تو زندگی ننگ

تویی که اسمت نورانی ‌ نشانه‌ات واضحاً روشنی

خدای رهنمای موسی ز آب نیل ‌ و نقاش گلستان برادرش خلیل

خدای پاک کننده غم از نارین ‌ دهد عوضش دلی پرشور ز درین

 

[DLNZ]

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]​

 

[Sanai_paiiz]

خدای مهربان من!
سختی‌هایم را دیدی؟
شب بیداری‌ها را دیدی؟
ندبه‌های چونان جنینم را در خاطر داری؟
بی‌قراری‌هایم را؟
مریض شدن‌ها را چه؟ آن‌ها را هم دیدی؟
کنون که ذره‌ذره آن‌ها را به یاد داری‌ حراستم کن!
گسستگی این تپنده را تو مرهم نذاری که بذارد؟
خداوندگار قلب‌ها؟!

 

[Sanai_paiiz]

خدایا! نگو با من دل‌شکسته قهری!
نگو بنده‌ی خوبی نبوده‌ای!
من دلم تنگ است خدا جان!
برای ذره‌ای آرامش! برای آن شور و شوقی که هر‌کجا را می‌نگرم دیگر نمی‌بینمش!
با من قهر نکن؛
بنده‌هایت را نگاه کن قربانت شوم؛
مادر به بچه رحم نمی‌کند؛
کمکم کن که اگر دست‌گیرم نباشی دست‌گیری ندارم!

 

[Sanai_paiiz]

کاش می‌توانستم کنارت باشم؛
گریه کنم و از بنده‌هایت داد بزنم!
بگویم چه‌قدر از آن‌ها دل‌گیرم!
بگویم که چه‌جوری خیلی راحت قلبم را زیر پاهایشان له کردند!
تو هم لبخند بزنی؛
اشک‌‌هایم را پاک کنی و بگویی... ‌
غصه نخور؛ آن‌ها هم یک روزی برای برآورده شدن آرزوهایشان می‌آیند پیش من!
آن وقت است که همه را یک، یک مساوی می‌کنم! چون دل آینه تو هم به کنج خانه‌ام می‌نشینی و فقط مشاهده می‌کنی!

 

[Sanai_paiiz]

شانس که در زندگی ما تعبیری نداشت!
کدام دیوانه‌ای اولین بار کلمه شانس را به کار برد، نمی‌دانم!
چیزی به نام شانس وجود ندارد و وجود نخواهد داشت!
تو همیشه بودی!
پشت تمام شگفت‌زدگی و اشک‌های شوق، تو بودی!
ما هم خندیدیم! رفتیم و با شوق برای دوستانمان هم تعریف کردیم!
نگفتیم خدا جان، شکرت! گفتیم شانس را دیدی؟
مرغ و مور و مگس، مریض و صغیر و کبیر، همه از تو گفتند اما ما که اشرف مخلوقات بودیم... هیچ!

 

[Sanai_paiiz]

ماندم که چطور از ناسپاسی‌های ما اندوهگین و خشمگین نشدی!
در حالی که ما برای شناخت تو به دریای بی‌کرانت نگاه نکردیم!
به کوه‌های عظیم و با ابهتت ننگریدیم!
به گرمای خورشید فروزانت نیم‌نگاهی نی‌َنداختیم!
به جایش گفتیم:
- فلانی زنده نماند؟ دیگر با تو قهریم!
- امتحان را قبول نشدم؟ دیگر نه نماز می‌خوانم و نه روزه می‌گیرم!
تو در جواب تمام این رفتارها لبخند زدی؟ اصلاً خوش‌حال هم بودی؟ اما من نمی‌توانم... .
بر خلاف تو، دردهای من از چشم‌هایم باریدند... .

 

[Sanai_paiiz]

روزی که کنار سجاده مادر دعا کردم، از ته دل خواستم که بزرگ شوم، ندانستم! این‌‌گونه دنیای آدم بزرگان غمگین است!
ندانستم بزرگ که بشوم یعنی باید درد بکشم
و این درد جزئی از زندگیست... .
ندانستم در دنیای آدم بزرگ‌ها، برای پول‌دار شدن باید دزدی کرد... ‌.
برای بزرگ شدن باید کوچک کرد... ‌.
برای خوش‌حال بودن باید غمگین کرد... ‌.
و برای عاشق شدن باید خ*یانت کرد... .
اگر هم این‌کارها را انجام ندهی، جواب همه به تو یک چیز است:
- مگر از پشت کوه آمده‌ای؟!
آری من از پشت کوه آمده‌ام و حالا می‌خواهم به همان پشت کوه برگردم... .

 

[Sanai_paiiz]

گاهی دلم آن‌قدر می‌گیرد خدای من؛
که فقط دوست دارم با مرگم بیایم پیش خودت؛
اصلاً هم مهم نیست روش مُردنم،
فقط مرا از این مخمصه و درگیری‌هایم نجات دهد.
اما نه می‌میرم و نه زنده‌ام!
کاش حدأقل اطرافیانم دوستانم بودند نه شریک دزد و رفیق قافله! نه جلوی رو قربان صدقه و پشت سر لعنت فرستادن!
ولی این دنیا اصلاً آن‌طور که تصور می‌کردم نبود... ‌.

 

[Sanai_paiiz]

خدا، مهربان من؟
حواست به بنده خطاکارت هم باشد!
گرچه آن بنده خوب و نمازخوان تو نشدم،
گرچه به وقت اذان خواب بودم و به وقت خواب سرحال و قبراق،
گرچه کج رفتم،
تو مرا رها نکن!
دستم را بگیر،
من که جز تو دست‌گیری ندارم!
تو مرحم دلم باش!