جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

در حال تایپ [ساحل دلتنگی] اثر « آیدا کریمی کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تایپ رمان توسط Delbar با نام [ساحل دلتنگی] اثر « آیدا کریمی کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 274 بازدید, 3 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته تایپ رمان
نام موضوع [ساحل دلتنگی] اثر « آیدا کریمی کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع Delbar
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DELVIN
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

Delbar

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Nov
3
12
مدال‌ها
1
نام رمان: ساحل دلتنگی
عضو گپ نظارت: S.O.W(1)
نام نویسنده: آیدا کریمی
ژانر: عاشقانه، درام
خلاصه: ساحل تهرانی، دختری زیبا و با وقار و در عین حال جسور و بی پرواست! در عمارت مجلل پدربزرگش سالارخان زندگی می‌کنه، دختر دوست داشتنی که با وجود اینکه قوانین متکبرانه عمارت رو زیر پا می‌گذاره باز هم نورچشمی بزرگ خاندان و یکی یه دونه‌ی عزیزجونِ!.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

DELVIN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
13,759
32,205
مدال‌ها
10
negar_۲۰۲۲۰۸۲۷_۲۲۰۴۳۴_ogx (11).png
"باسمه تعالی"


نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن رمان بوک برای منتشر کردن رمان خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.

قوانین تایپ رمان

و برای پرسش سوالات و رفع اشکالات خود در رابطه با رمان، به لینک زیر مراجعه کنید.
پرسش و پاسخ تایپ رمان

قبل از ارسال پارت تاپیک آموزشی درست نویسی را با دقت مطالعه کنید.
درست نویسی- مطالعه این آموزشات اجباری است.
مدیران در صورتی که متوجه اشکالات شما در درست نویسی شوند برای شما ناظر تعیین می‌کنند.

شما می‌توانید با ارسال دو پارت ابتدایی اثر تاپیک نقد کاربران را ایجاد کنید.
پس از ارسال پست اول، از کاربران بخواهید تا نظرات خود را در قالب نقد درباره هر جز از رمان بازگو کنند.
«درخواست نقد توسط کاربران»

دوستان عزیز برای سفارش جلد رمان خود بعد ۱۵ پست در تاپیک زیر درخواست دهید.

درخواست جلد

چنان‌چه قصد دارید اثرتان را با تیزر تبلیغ کنید، درخواست تهیه کلیپ توسط تیم تدوین دهید.
«درخواست تیزر»

پس از 30 پارت در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید.

درخواست نقد شورا

می‌توانید پس از ویرایش اثر خود با توجه به نقد، به تاپیک زیر مراجعه کنید و بعد از خواندن شرایط و با داشتن شرایط، درخواست تگ دهید.
درخواست تگ

و پس پایان یافتن رمان، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید. حتماً تمامی پارت‌ها باید تایید ناظر را دارا باشند.
اعلام پایان رمان



با تشکر از همراهی شما
|کادر مدیریت بخش کتاب|
 
موضوع نویسنده

Delbar

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Nov
3
12
مدال‌ها
1
عزیز لبخند مهربونی بهم زد، با دست‌های مهربونش موهام رو نوازش می‌کرد و من چه‌قدر از بودنش خوشبخت بودم؛ مادری رو در حقم تموم کرده بود و من تا آخرعمرمدیون مهربونی‌های او و آقاجونم بودم، اگر چه خدا خیلی زود پدر و مادرم رو ازم گرفت اما درمقابل، دوتا فرشته‌ی بی همتا برام فرستاده بود.صدای تقه‌های عصای آقاجون خبر از اومدنش رو می‌داد، صدایش زود تر از خودش نمایان شد.
_ می‌بینم که مادر دختری خوب خلوت کردید؛چشم من پیرِمرد رو دوردیدید.
من و عزیز ریزریز خندیدیم، عزیزگفت: حسودی می‌کنی حاج‌آقا!
آقاجون قه‌قه‌ی بلندی سر دادوگفت:
_آره دلبربانو
با لبخند نگاهشون کردم، هنوز هم چشم‌هاشون از دیدنِ هم برق می‌زد و بهم عشق می‌ورزیدند. احساس اضافه بود بهم دست داد، یک‌دفعه بلند شدم و بدوبدو اتاق رو ترک کردم. آقاجون داد کشید:
_کجا شیطون‌خانم
از همونجا داد زدم:
_ قبل از اینکه بندازینم بیرون دارم خودم میرم
از همونجا صدای خنده‌های آقاجون و صدای آبروم رو بردیِ عزیز رو شنیدم حتم داشتم صورت ماهش به سرخی میزد. جزوه‌هام رو از روی میز جمع کردم دیگه کافی بود هرچی خونده بودم. موبایلم زنگ خورد با دیدن اسم شهاب لبخندی روی لب‌هام اومد.
_عجبی از این‌طرف‌ها راه گم کردی عزیزم؟
خندید.
_ از دیشب تا حالا خیلی بهت سخت گذشته‌ها، توپت پره سفیدبرفی!
_ خیلی، مخصوصا اینکه بعد از اون گندی که زدی بنده تموم ترکش‌های آقاجون و عزیز رو متحمل شدم البته منم خیلی تلاش کردم تا اوضاع رو مساعد کنم جناب!
_ حالا برای جبران باید چیکارکنم بانو؟
کمی فکر کردم و لبخند شیطونی زدم.
_ شهاب جونم، یه مدل گوشی قبلا برات فرستادم ، فقط مشکی‌طلایی باشه،باتشکر
خندید و گفت:
_ سواستفاده‌گر، چیکارکنیم دیگه یه ساحل که بیشتر نداریم.
_ای جانم، دمت گرم عمو بنازم فقط خودت، برو که دیگه داری مزاحمت ایجاد می‌کنی خدافظ.
_ بچه پرو بسلامت.
 

DELVIN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
13,759
32,205
مدال‌ها
10
«نویسنده تایپ این اثر را موکول کرده»
تاپیک تا اطلاع ثانوی بسته خواهد بود.
[..کادر مدیریت بخش کتاب..]
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین