فلسفی سخنان حسین پناهی

[ادوارد کلاه به سر]

دنیا را بغل گرفتیم گفتند امن است هیچ کاری با ما ندارد
خوابمان برد بیدار شدیم دیدیم آبستن تمام دردها یش شده ایم

 

[ادوارد کلاه به سر]

می دانی … !؟

به رویت نیاوردم …! از همان زمانی که جای ” تو ” به ” من ” گفتی : ” شما ”
فهمیدم پای ” او ” در میان است ………..

 

[ادوارد کلاه به سر]

از آجیل سفره ی عید

چند پسته ی لال مانده است

آنها که لب گشودند؛ خورده شدند

آنها که لال مانده اند؛می شکنند

دندانساز راست می گفت:

پسته لال، سکوت دندان شکن است !

 

[ادوارد کلاه به سر]

در

سلام،

خداحافظ

چیز تازه اگر یافتید

بر این دو اضافه کنید

تا بل

باز شود این در

گم شده بر دیوار

 

[ادوارد کلاه به سر]

راســــــتی،

دروغ گـــــفتن را نیــــــــز، خـــــــــوب یاد گـــرفتــه ام…!

“حــــال مـــن خـــــــوب اســت” … خــــــوبِ خــــوب

 

[ادوارد کلاه به سر]

سیاه سیاهم
با زرد هماهنگم کن استاد!
گاه حجم یک کلاغ
کنتراست یک تابلو را حفظ میکند

 

[ادوارد کلاه به سر]

رخش گاری کشی می کند !

رستم، کنار پیاده رو سیگار می فروشد!

سهراب، ته جوب به خود می پیچد !

گرد آفرید، از خانه زده بیرون !

مردان خیابانی برای تهمینه بوق می زنند !

ابوالقاسم برای شبکه ی سه سریال جنگی می سازد !

وای …

موریانه ها به آخر شاهنامه رسیده اند !

 

[ادوارد کلاه به سر]

آن لحظه که دستهای جوانم در روشنایی روز

گلباران سلام و تبریکات دوستان نیمه رفیقم میگشت

دلم

سایه‌ای بود ایستاده در سرما

که شال کهنه‌اش را گره میزد

 

[ادوارد کلاه به سر]

کهکشان ها، کو زمینم؟!

زمین، کو وطنم؟!

وطن، کو خانه ام؟!

خانه، کو مادرم؟!

مادر، کو کبوترانم؟!

…معنای این همه سکوت چیست؟

من گم شده ام در تو… یا تو گم شده ای در من… ای زمان؟!

… کاش هرگز آن روز از درخت انجیر پایین نیامده بودم …

کـــاش !

 

[ادوارد کلاه به سر]

با اجازه محیط زیست در دریا دکل می کاریم
ماهی ها به جهنم ! کندوها پر از قیر شده اند
زنبورهای کارگر به عسلویه رفته اند ، چه سعادتی !
داریوش به پارس می نازید ، ما به پارس جنوبی !