مطالب طنز سرکاری و بی‌کاری

[HESAM_81]

دیشب نشسته بودم تو تاکسی رادیو خاموش بود،
یه دختره سوار شد چهارراه بعدیش پیاده شد،
یه پیرمرده هم سوار شد دو تا چهارراه اونورتر پیاده شد …
هیچی دیگه اتفاق خاصی نیفتاد، منم پیاده شدم رفتم خونمون …

 

[HESAM_81]

آمازون با تمام درختاش
.
… آسمون با تمام ستاره هاش
.

… دنیا با تمام آدماش…
.
بارون با تمام قطراتش… خلاصه اگر همه رو با هم جمع کنی،...
.
.
.
خیلی میشه!

 

[HESAM_81]

به اندازه ی شیرینی وجودم دوستت دارم…….


.از طرف لیمو ترش..!

 

[HESAM_81]

ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﮔﺮﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺩﺍﺷﺘﻢ...
ﻓﻘﻂ ﺗﻮﻧﺴﺘﻢ ...

ﮔﺮﻩ ﻫﻨﺪﺯﻓﺮﯼ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻢ!

؛ ﻫﻤﯿﻨﻢ ما را بس است !

 

[HESAM_81]

می خواستم شمع باشم تا آخر عمر برات بسوزم….

ولی نامرد ادیسون برق رو اختراع کرد... آخیش

 

[تارا]

زنگ زدم رستوران؛ میگم:غذا چی دارین؟
میگه:پیتزا، جوجه کباب، کوبیده، مرغ، استیک ...​

.
.
.
منم گفتم:خوش بحالتون، ما آش داریم!
نمیدونم چرا قطع کرد!
ملت دیوونه شدن​

 

[تارا]

تو پارک بودم
دیدم یه پسره دستاشو گرفته سمت آسمون
دلم سوخت
فک کردم مشکلی داره ک اینجوری داره التماس خدا میکنه
رفتم جلو
دست گذاشتم رو شونش
گفتم داداش مشکلی هست؟
کمکی از من بر میاد؟
.
.
یهو نگام کردو گفت:
نه عزیزم مرسی لاک زدم! منتظرم خشک بشه​

 

[تارا]

خدایا مارو بکش
بچه های مارو بکش
اقوام مارو
پدر و مادر مارو بکش
خدایا اصلا هر چی مار تو دنیاست بکش​

 

[تارا]

یه روز یه فرد میره شکار اما تفنگ نداشت باتفنگی که فشنگ نداشت زد به یه آهو که سرنداشت انداخت تویه کیسه که ته نداشت!
با اینکه این داستان سر و ته نداشت اما ارزش سر کار گذاشتن رو داشت!!!​

 

[تارا]

هرچی سردتر بام رفتار کرد، بیشتر وابستش شدم ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
کولرمونو میگم ...​