جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی رمان سرگذشت آب و آتش

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته معرفی کتب نشر توسط آریانا با نام سرگذشت آب و آتش ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 222 بازدید, 0 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته معرفی کتب نشر
نام موضوع سرگذشت آب و آتش
نویسنده موضوع آریانا
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط آریانا
موضوع نویسنده

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,431
12,574
مدال‌ها
6
معرفی کتاب سرگذشت آب و آتش؛ آبانگان
«سرگذشت آب و آتش؛ آبانگان» به قلم بهار برادران، رمانی تاریخی، با آمیزه‌ای از تخیل نویسنده و مضمونی عاشقانه است که در ادامه رمانی با نام «مهرگان» نوشته شده است. زمان داستان به اوایل قرن ششم میلادی بازمی‌گردد و مکان داستان سرزمین ارمنستان از قلمرو شاهان ساسانی است. دایانا نوه مرزبان ارمنستان که از تیسفون به وطنش آمده است از طریق ندیمه‌اش گیتی متوجه می‌شود که عمویش او را احضار کرده است. او که تنها بازمانده خاندان مرزبان قبلی ارمنستان است باید با پسر عموی کوچکش هوان ازدواج کند. دایانا دل در گروه شاهزاده ایرانی، پوریا دارد و آرزو می‌کند که شاه ایران شود و او را بازگرداند: «این دختر دیگه نمی‌تونست مرزبان ارمنستان بشه. اما ما به پیشگویی‌ها اعتماد کردیم و صبر کردیم. نقشه رو تغییر دادیم. اگر دختر واساک با پسر من ازدواج می‌کرد، به عنوان همسر مرزبان ارمنستان، با حمایت فرماندهٔ سپاه ایران همچنان می‌تونست ما رو از توطئه‌های دربار حفظ کنه. شرایط سخت بود، اما غیرممکن نبود. ما صبر کردیم و شرایط بهتر از چیزی که انتظار داشتیم رقم خورد. ـ رییس لبخند کوچکی می‌زند. ـ شما توجه ولیعهد رو به دست آوردید. این بهترین اتفاق ممکن بود.» احساس می‌کنم دهانم از تعجب باز مانده است. تمام کسانی که می‌شناسم به تدریج دارند وارد این داستان می‌شوند. داستان که نه، بازی! یک بازی کثیف!

بریده‌هایی از کتاب

ـ داری شبیه کیقباد میشی. ـ نباید بشم؟ ـ نه. نباید بشی. ـ هنوز هم کیقباد پادشاه مورد علاقت نیست؟ ـ پادشاه مورد علاقهٔ من هنوز تاج پادشاهی بر سر نذاشته.​

بسیار دوستت دارم. من تو را به اندازهٔ آتش، به اندازهٔ تیسفون، به اندازهٔ تمام این دنیا، من تو را به اندازهٔ تمام کسانی که می‌شناسم دوست دارم.​

IMG_20220509_104746.jpg
 
بالا پایین