جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مسابقه سری اول چالش ادبی| یک فنجان جمله

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مسابقات بخش ادبیات توسط fatemeh bano با نام سری اول چالش ادبی| یک فنجان جمله ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 290 بازدید, 7 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته مسابقات بخش ادبیات
نام موضوع سری اول چالش ادبی| یک فنجان جمله
نویسنده موضوع fatemeh bano
تاریخ شروع
پاسخ‌ها 1
بازدیدها 29
اولین پسند نوشته 1
آخرین ارسال توسط MHP
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

fatemeh bano

سطح
5
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Nov
607
1,454
مدال‌ها
6
سلامی گرم به همه شما کاربران عزیز
برای ارتقای قلم کاربران در بخش ادبیات از این به بعد چالش های ادبی برگزار میکنیم.
همه ما از کلاس اول ابتدایی با جمله سازی سر و کله زدیم اما بابا آب داد صرفا برای همون اول ابتدایی به کار میاد.
کسی که بخواد دست به قلم ببره و به گنجینه ادب پارسی ورقی اضافه کنه باید برگه های زیادی رو سیاه کنه.
در ساختار دلنوشته ها چون متون احساسی هستند و نیازه خواننده در چند سطر تحت تاثیر قرار بگیره باید از یه سری ابزار آلات خاص استفاده بشه.

شاخ ترین ابزار یه نویسنده متن های احساسی
آرایه های ادبیه!
بنابراین ما تو هرچالش با یکی از ارایه ها جمله میسازیم.

ساده ترین ارایه هایی که بشه استفاده کرد شامل مواردی مثل تضاد، کنایه، تکرار و ... است.
تو این سری از چالش های یه فنجون جمله میخوایم کنایه رو کار کنیم.
کنایه بسیار زیاد و حتی تو زندگی روزمره هم کاربرد داره.
ممثلا وقتی خیلی نزدیک تلویزیون نشستی و پدرت میگه: یه کم برو جلوتر بهتر بینی!
و خب منظورش اینه که: من پول عینک ندارم بهت بدم؛ پاشو بیا عقب!
یا ایکه پنبه رو از گوشت دربیار
واقعا که پنبه تو گوش طرف نیست، منظورش اینه که گوش بده.
حالا اینجا من سه گروه کلمه میدم که شما باید سه تاجمله بنویسید و در هرکدوم کنایه رو به کار ببرید.
نوشتن جمله مرکب هم ازاده.

گروه اول:
دست، گوجه، پتو
گروه دوم:
عطر، دل،جوراب
گروه سوم:
مشکی، شهر، بار

سه تا جمله خودتون رو همین جا بفرستید.
از هر فرصت برای بهبود قلمتون استفاده کنید و این چالش های کوچیک رو از دست ندید چون فقط این شکلی روزی بزرگ میشید.
شرکت برای عموم ازاد است.


با ماسک و لبخند وارد شوید.
مدیریت ادبیات

 

نرگس۸۳

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
224
393
مدال‌ها
1
دستم برای خورد کردن گوجه از زیر پتو بیرون نمیره.
یعنی: حوصله ندارم پاشو گوجه خورد کن
از عطر جورابات دلم رفت!
یعنی جوراباتو در بیار دلم از حال رفت (خفه شدم)
شهر به احترام عشق مشکی پوشیده این‌بار جان عمه‌ات تو هم بپوش.
یعنی روش نمیشه بگه لباسات کثیفه این‌جوری میگه طرف عوض کنه
 

PardisHP

سطح
6
 
𝓣𝓲𝓻𝓮𝓭
نویسنده حرفه‌ای
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Apr
2,827
23,795
مدال‌ها
8
گوجه در دستم طعم پتو دارد!
به جای زدن عطر به جوراب بشورش که دلم بسیار گرفته!
شهر بار دیگر مشکی پوشیده تو در این تاریکی روشن بپوش!
 

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
Mar
3,785
39,373
مدال‌ها
13
با دست‌،گوجه را روی پتو مالیدم‌.
آخر دلم عطر جوراب‌هایت را می‌خواست‌...
شهر این‌بار‌، در عزای جوراب‌هایت مشکی‌پوش شده‌... چاره‌ای کن برگرد‌! که پتویم گوجه‌ای شده
 

*بهار*

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
306
920
مدال‌ها
1
ازبس زیرپتوموندم دست وپایم بوی گوجه پلاسیده گرفت(خب بیابیرون والا)
جوراب سفیدسابقم که الان قهوه ای هست بوی عطرحیوان نازی به اسم راستومیدهد(اوخی چه شاعرانه)
مادرم اززورگویی های عمه بزرگم مانندآسمان تاریک شهردرشب زیربارپوشیدن لباس مشکی رفت!(خدایاسایه عمه بزرگ رازودترازسرماکم کن)
 
آخرین ویرایش:
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: آنه..
خ

خاتون

مهمان
بوی عطرت در این حوالی پرسه می‌زند،
حقیقتش را بخواهی بار نبودنت زیادی سنگینی می‌کند.
در این شهرِ خاموش، قلب بی‌تو رخت مشکی بر تن پوشانده... .
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,336
45,462
مدال‌ها
23
گرجه را زیر پتو پنهان میکنم. از دست شکم تو هراس دارم، همین هم برای خوردن نماند!
عطر جورابت چنین در فضا پیچیده که یک دل نه صد دل بی قرار و بیتابم که خودت را با جورابت از خانه‌ام بیرون بیاندازم!
بار هم سفری با تو سنگین است.زیر اسمان مشکی شهر با بوی جوراب و شکم همیشه گشنه ات چه فضایی ساخته‌ای .
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین