جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

متفرقه سیمین دانشور می‌گه...

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته گفتگو متفرقه کتاب توسط حنا نویس با نام سیمین دانشور می‌گه... ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 567 بازدید, 19 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته گفتگو متفرقه کتاب
نام موضوع سیمین دانشور می‌گه...
نویسنده موضوع حنا نویس
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط حنا نویس
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,478
مدال‌ها
3
آدم‌ها به فراموشی محتاج‌ترند تا به خاطره.
آدم‌ها از خاطرات، خنجر می‌سازند و با خنجرِ خاطره خط می‌اندازند روی همه‌چیزِ زندگی.
زندگی خجالت می‌کشد که از ذهن بیرون بیاید، بس‌که تن‌و‌بدن و سروصورتش خط‌خطی خاطرات است.
گاهی خاطره، خطرناک‌ترین چیز جهان است.
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,478
مدال‌ها
3
آنقدر مدارا کرده ام که دیگر مدارا عادتم شده ؛
وقتی خیلی نرم شدی همه تو را خم می کنند….!
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,478
مدال‌ها
3
کاش دنیا دست زنها بود
زنها که زاییده اند
یعنی خلق کرده اند!!!
و قدر مخلوق خودشان را می دانند
قدر تحمل و حوصله و یکنواختی
و برای خود هیچ کاری نتوانستن را.
شاید مردها چون هیچوقت خالق نبوده اند
آنقدر خود را به آب و آتش می زنند
تا چیزی بیافرینند
اگر دنیا دست زن ها بود،
جنگ کجا بود؟
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,478
مدال‌ها
3
گاهی آدم می ماند بین بودن یا نبودن؛
به رفتن که فکر می کنی اتفاقی می افتد که منصرف می شوی؛
می خواهی بمانی رفتاری می بینی که انگار باید بروی؛
و این بلاتکلیفی خودش کلی جهنم است….!
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,478
مدال‌ها
3
من دیگر آفتابِ لبِ بامم،
امّا ازين پیرمرد بشنو جانم،
درین دنیا همه‌چیز دست خودِ آدم است،
حتّى عشق،حتّى جنون،حتّى ترس.
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,478
مدال‌ها
3
در خانه ات درختی خواهد رویید و درختهایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درخت ها از باد خواهند پرسید :
در راه که می آمدی سحر را ندیدی!
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,478
مدال‌ها
3
آدم باید در این دنیا یک کار بزرگتری از زندگی روزمره بکند.
باید بتواند چیزی را تغییر بدهد.
حالا که کاری نماند بکنم پس عشق می ورزم…
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,478
مدال‌ها
3
انگار یک طوفانی آمد، همه‌ی سیم‌های اعصاب و مغرم را پاره کرد و روی هم انداخت و قاطی کرد.
دیدم سر دلم یک چیزی شکست و ریخت. این‌ها خیال می‌کنند من دیوانه شده‌ام. اما من دیوانه نیستم، فقط دلم خیلی خیلی تنگ است.
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,478
مدال‌ها
3
سکوتم حرف های زیادی دارد
اما خسته ام از گفتنشان…!
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,478
مدال‌ها
3
به راستی زن بودن کار مشکلی است
مجبوری مانند یک کدبانو رفتار کنی
همانند یک مرد کار کنی
شبیه یک دختر بچه جوان به نظر بیایی
و مثل یک سالمند فکر کنی…
 
بالا پایین