بیشتر ما انسانها فکر میکنیم همیشه بدشانسیم و بقیه همیشه خوش شانس!
واقعا چند بار از عبارت خوششانس برای «دیگران» و بد شانس برای «خودمان» استفاده کردهایم؟
ما عادت کرده این هر وقت اتفاق خوبی برایمان افتاد بگوییم که نتیجه تلاش و زحمت خودمان بوده است، اما اگر اتفاق بدی برایمان افتاد بگوییم به خاطر بد شانسی است. شاید دلیلش این باشد که میخواهیم از زیر بار مسئولیت اشتباهاتمان فرار کنیم .
در مورد دیگران اما قضاوت ما کاملا برعکس است .
اگر برایشان اتفاقات خوبی بیافتد میگوییم ببین چقدر خوش شانس است ، و فراموش میکنیم همان چقدر برای زندگی و اهدافش تلاش و کوشش کرده است ولی اگر برایش اتفاق بدی بیافتد میگوییم تقصیر خودش است؛ احتیاط نکرد، تنبلی کرد، تلاش نکرد و تحقیق نکرد.
به همین خاطر است که ما معمولا دیگران را خوش شانس و خودمان را بد شانس میدانیم.
اما بهتر است این را بپذیریم که بیشتر عوامل خارجی مشکلات و سختی ها و... برای همهی انسانها یکسان است، و ما بر اساس میزان آمادگیمان برای استفاده از فرصتها، تلاش و کوشش و ارادهمان در زندگی و البته خوشبینی و داشتن دید مثبت نیست. خودمان، خوششانسی یا بدشانسی را برای خودمان به ارمغان میآوریم.
باور داشتن به شانس، یعنی راحت کردن خودمان از پذیرفتن اتفاقاتی که در زندگی مان میافتد.
یعنی قبول نکردن اینکه خودمان مسئولیت زندگی خودمان را برعهده داریم.
بیایید به شانس اعتقاد نداشته باشیم.