از غمم چیزی نمیدونی
این هوا بدجوری غم داره
از تنم کندی و بردی این دلو
پس بگو ک از غم این دل خبر داره
هر چقدر بد بشی با من هستمش
تن من خونه و انگار ب شلاق بستنش
بغض من شکست تو سینم روح و دل زخمی
گوشاتو تیز بکن صداشو بشنوش
شکستن هر چی تو تن بود
خورده شیشه های قلبم شد غرورم خورد
دل به دریای دلت زدم ک باهم قرق شیم اما تو بودی میخندیدی فقط از دور