جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

فایل شده [شعری‌ که‌ مال‌ خودم‌‌ نیست] اثر «مهرانه عسکری کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کتاب توسط 🔗مهرانه عسکری 📎.♡ با نام [شعری‌ که‌ مال‌ خودم‌‌ نیست] اثر «مهرانه عسکری کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,461 بازدید, 17 پاسخ و 7 بار واکنش داشته است
نام دسته کتاب
نام موضوع [شعری‌ که‌ مال‌ خودم‌‌ نیست] اثر «مهرانه عسکری کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع 🔗مهرانه عسکری 📎.♡
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط 🔗مهرانه عسکری 📎.♡
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
303
1,502
مدال‌ها
2
نام : شعری که مال خودم نیست

نام شاعر : مهرانه عسکری
قالب: نو
ژانر: اجتماعی _ تراژدی
ویراستار: @سپید
کپیست: @آرشیت
مقدمه:
گاهی زندگی را مفت می‌دانیم..
گاهی دل‌دل برای لحظه‌اش می‌زنیم...
گاهی هم با لذت، سر می‌کنیم..
گاهی اما قطره چشم‌ها نمی‌گذارند، شادی کنیم...
اما می‌رسد روزی که عاجزانه طلب زندگی می‌کنیم... .



خلاصه و هدف این مجموعه :
این مجموعه تمام چیزی بود که توی این چند سال سخت می‌خواستم بیان کنم. هر انسانی سختی و راحتی داره. شادی و غم داره. زندگی و مرگ داره. گاهی به دریا میره و گاهی، روی شن‌های ساحل می‌ایستد. این مجموعه ژانر یا موضوع مشخصی ندارد. حرف دل است و حرف زندگی و درد‌هایش. حرف زندگی و شادی‌هایش.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
Negar_۲۰۲۲۰۸۲۸_۱۴۱۷۵۱ (2) (1) (1) (1).png
با سلام.
شاعر عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن رمان بوک برای منتشر کردن آثارتان خود؛ خواهشمندیم قبل از منتشر اشعار خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.
[قوانین اشعار در حال تایپ]

پس از ارسال پانزده پست می‌توانید درخواست جلد برای اشعار خود دهید:

[درخواست جلد اشعار ]
پس از گذشت پانزده پست می‌توانید درخواست تعیین سطح برای اشعارتان بدهید:
[تاپیک درخواست تگ شعر]

در صورتی که نمی‌خواهید به نوشتن اشعارتان ادامه دهید و یا سوالی دارید در تاپیک زیر اعلام کنید:
[تاپیک جامع پرسش و پاسخ اشعار]

اگر اشعارتان به پایان رسید در این تاپیک اعلام کنید:
[اعلام پایان اشعار]

شاعران دقت کنند در صورتی که دو ماه تاپیکشان آپدیت نشود تاپیک بسته می‌شود.
●با آرزوی موفقیت شما
[ مدیریت تالار شعر]
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
303
1,502
مدال‌ها
2
در زیر خاکستر صبر، قلبی‌ست که می‌سوزد...
در این زندگی آتش‌زده، قلبی‌ست که می‌سوزد...
در حال و هوای غم، آدمی رگ می‌زند...
در حال و هوای عشق، آدمی جان می‌بازند...
دلا، دیوانگی هم عالمی دارد...
دیوانگی عالم دارد و دلا، جان دارد و تمامش
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
303
1,502
مدال‌ها
2
نمی‌گنجد خیال دیگری در سی*ن*ه‌ی تنگم...
نمی‌گنجد توان دیگری در کیسه‌ی تنم...
نمی‌گنجد عشقی در قلب پاره‌پاره‌ی تنهایم...
نمی‌گنجد آتش دیگری در شومینه‌ی سوزانم...
نمی‌گنجد فکری دیگر در ذهن سرشار از افکار بی‌انتهایم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
303
1,502
مدال‌ها
2
گویند که هر تیره شبی را سحری هست...
گویند که امیدی نومیدی‌ست...
گویند پایان ره زندگی مرگی‌ست...
می‌گویم، زندگی مگر شوخی‌ست؟
می‌گویم ستاره‌ی بخت برگشته را چه حاصل از زندگی؟
گویند، بمیر و بِدم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
303
1,502
مدال‌ها
2
شبی شاید رها کردم جهان پر اضطرابم را...
شبی شاید دلی را به صحرا زدم...
شبی شاید سحرم حس خویشتن دهد...
شبی شاید یادی‌ از دوستان بی‌دوست کنم...
شبی شاید، دلم را دادم و شبی هم...
باز هم شاید، دلم را پس فرستادی و من، چه کنم...؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
303
1,502
مدال‌ها
2
هر کَس به اندازه‌ی دلتنگی‌هایش گرفتار شب است...

هر کَس به اندازه‌ی خستگی‌هایش گرفتار متکا‌یی خیس است...

آسمان را بنگر، او هم به اندازه‌ی اشک‌های باران نامش گیر آن بالا است...

زمین را بنگر، او هم باز به اندازه‌ی افتادن‌هایش گیر این پایین است...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
303
1,502
مدال‌ها
2
به صبح می‌رسد، این روزگارِ دائم شب...
به سیاهی می‌رسد، این صبح آلوده و دلگیر...
به میوه می‌رسد، درختکی نوجوان...
به گریه می‌رسد، این شادی‌های پایان یاب...
به لبخند ختم می‌شود، این دل دادن‌های بی‌امان...
به پایان می‌رسد، این زندگی عادیِ ما...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
303
1,502
مدال‌ها
2
روزی در عاشقی سری و هزار و یک سودا داشتم
روزی در خندیدن مثال گوش فلک را داشتم
روزی هم در غم و غصه غریبه‌ نام داشتم
روزی در خستگی، ناپذیر نام داشتم
روزی در این عالم و میان عالمیان دلی داشتم
روزی هم در زندگی، روزگاری عجیب خوش داشتم
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
303
1,502
مدال‌ها
2
می‌شود روزی دلت هوای صحرایی خشک کند
می‌شود روزی نگاهت در پی دریا رود
می‌شود شبی ماه به چشم نابینایت نیاید
می‌شود شبی ستاره‌ و فلک پی چشمت نیاید
می‌شود سلامی به صبح امروز و فردا کنی
می‌شود ناله‌ای برابر با خستگی‌هایت کنی
می‌شود گریه‌ای برای دنیا کنی
می‌شود دلت را هم، فدای ما کنی
 
بالا پایین