جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

رها شده شعر برای مسابقه تصویر نویسی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته فرهنگ و ادب توسط فاطمه اصغری با نام شعر برای مسابقه تصویر نویسی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 282 بازدید, 1 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته فرهنگ و ادب
نام موضوع شعر برای مسابقه تصویر نویسی
نویسنده موضوع فاطمه اصغری
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Hilda;
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Dec
35
44
مدال‌ها
2
موضوع:دست نیازمندی

شاعر:فاطمه اصغری

مقدمه:این شعر در مورد قشر کم بضاعت جامعه سروده شده و سعی به توصیف وضعیت آنان دارد.و همچنین این شعر در قالب سپید نوشته شده است.

باز هم دست دراز کردیم

باز هم به تکه نانی بسنده کردیم

افسوس،

که باز صدای قلب های ترک خورده آمد.

افسوس،

که باز صدای کودکان گرسنه آمد.

نمیدانم خدایا،

گناه بیگناهان چیست؟

پیراهن های پاره پاره

مانند یک زندگی از هم پاشیده

مانند حسرت دیدار مادر

مانند اشک های پنهانی پدر

دستان سرنوشت

زندگی مان را تلخ نوشت

بگو ای سرنوشت،چه کردی با دل ما بیگناهان؟

دلی که بود مثل یک کوهستان؟

خدایا،چیست گناه بیگناهان؟

که همچون مرغی بی پناه

چاره نداریم

که گویی نیست خدایی

نیست نام و وفایی

عدالت از میان رفت

صداقت از میان رفت

جهان بار دگر شد

سیاه و تیره و تار

ای زمانه،تو چه کردی با دلم؟

تا عدالت رفت،

چشمانم گریست.

تا صداقت رفت،

چشمانم گریست.

دگر اشکی ندارد چشم من

ای روزگار

دگر خونی ندارد قلب من

بی صداست فریاد من

نیست نقابی,بر صورتم

نیست تیری در دستانم

تمام بشر،

شد شاهزاده ستم

ولی من میشوم

شاهزاده صلح و نیکی

سوگند به قلم،

که عشق، آموخت به من

اکنده می‌سازم،

قلبم را از مهربانی

خالی میکنم،

قلبم را از بی مهری

در نظر آور تو یک آن

که مباشد هیچ ناظر

که مباشد یک خدایی

که دل خوش کنم به فضلش، الهی

همیشه گفتم شکر,

کافی نیست

جان میدهمت,اگر تو خواهی....
 

Hilda;

سطح
5
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
2,880
16,283
مدال‌ها
10
Negar_۲۰۲۲۰۸۲۸_۱۴۱۷۵۱.png
با سلام.
نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن رمان بوک برای منتشر کردن آثارتان خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.
قوانین تایپ شعر
پس از ارسال ده پست می‌توانید درخواست جلد برای اشعار خود دهید:
تاپیک جامع درخواست جلد
پس از گذشت ده پست می‌توانید درخواست تعیین سطح برای اشعارتان بدهید:
تگ تاپیک جامع درخواست تگ شعر
در صورتی که نمی‌خواهید به نوشتن اشعارتان ادامه دهید در تاپیک زیر اعلام کنید:
تایپک پرسش و پاسخ شعر
شاعران دقت کنند در صورتی که دو ماه تاپیکشان آپدیت نشود تاپیک به متروکه انتقال پیدا می‌کند.

[ مدیریت تالار شعر ]
 
بالا پایین