جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار شهریار

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط Trodi با نام شهریار ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 180 بازدید, 16 پاسخ و 6 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع شهریار
نویسنده موضوع Trodi
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط MAHVIN*
موضوع نویسنده

Trodi

سطح
4
 
[همیار سرپرست فرهنگ و هنر]
پرسنل مدیریت
همیار فرهنگ و هنر
مدیر تالار پزشکی
ناظر آزمایشی
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
Dec
5,470
9,597
مدال‌ها
3
شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم

به جلد رهگذر اما در انتظار تو بودم

نسیم زلف تو پیچیده بود در سر و مغزم

خمار و سست ولی سخت بی قرار تو بودم

همه به کاری و من دست شسته از همه کاری

همه به فکر و خیال تو و به کار تو بودم

خزان عشق نبینی که من به هر دمی ای گل

در آرزوی شکوفائی و بهار تو بودم

اگر که دل بگشاید زبان به دعوی یاری

تو یار من که نبودی منم که یار تو بودم

چو لاله بود چراغم به جستجوی تو در دست

ولی به باغ تو دور از تو داغدار تو بودم

به کوی عشق تو راضی شدم به نقش گدایی

اگر چه شهره به هر شهر و شهریار تو بودم
 
موضوع نویسنده

Trodi

سطح
4
 
[همیار سرپرست فرهنگ و هنر]
پرسنل مدیریت
همیار فرهنگ و هنر
مدیر تالار پزشکی
ناظر آزمایشی
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
Dec
5,470
9,597
مدال‌ها
3
آتشی زد شب هجرم به دل و جان که مپرس

آن چنان سوختم از آتش هجران که مپرس

گله ئی کردم و از یک گله بیگانه شدی

آشنایا گله دارم ز تو چندان که مپرس

مسند مصر ترا ای مه کنعان که مرا

ناله هائی است در این کلبه احزان که مپرس

سرونازا گرم اینگونه کشی پای از سر

منت آنگونه شوم دست به دامان که مپرس

گوهر عشق که دریا همه ساحل بنمود

آخرم داد چنان تخته به طوفان که مپرس

عقل خوش گفت چو در پوست نمی گنجیدم

که دلی بشکند آن پسته خندان که مپرس

بوسه بر لعل لبت باد حلال خط سبز

که پلی بسته به سرچشمه حیوان که مپرس

این که پرواز گرفته است همای شوقم

به هواداری سرویست خرامان که مپرس

دفتر عشق که سر خط همه شوق است و امید

آیتی خواندمش از یاس به پایان که مپرس

شهریارا دل از این سلسله مویان برگیر

که چنانچم من از این جمع پریشان که مپرس
 
موضوع نویسنده

Trodi

سطح
4
 
[همیار سرپرست فرهنگ و هنر]
پرسنل مدیریت
همیار فرهنگ و هنر
مدیر تالار پزشکی
ناظر آزمایشی
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
Dec
5,470
9,597
مدال‌ها
3
مرغ بهشتی

شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحر کردی

سحر چون آفتاب از آشیان من سفر کردی

هنوزم از شبستان وفا بوی عبیر آید

که چون شمع عبیرآگین شبی با من سحر کردی

صفا کردی و درویشی بمیرم خاکپایت را

که شاهی محشتم بودی و با درویش سر کردی

چو دو مرغ دلاویزی به تنگ هم شدیم افسوس

همای من پریدی و مرا بی بال و پر کردی

مگر از گوشه چشمی وگر طرحی دگر ریزی

که از آن یک نظر بنیاد من زیر و زبر کردی

به یاد چشم تو انسم بود با لاله وحشی

غزال من مرا سرگشته کوه و کمر کردی

به گردشهای چشم آسمانی از همان اول

مرا در عشق از این آفاق گردی ها خبر کردی
 
موضوع نویسنده

Trodi

سطح
4
 
[همیار سرپرست فرهنگ و هنر]
پرسنل مدیریت
همیار فرهنگ و هنر
مدیر تالار پزشکی
ناظر آزمایشی
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
Dec
5,470
9,597
مدال‌ها
3
پیر اگر باشم چه غم، عشقم جوان است ای پری

وین جوانی هم هنوزش عنفوان است ای پری

هر چه عاشق پیر تر عشقش جوانتر ای عجب

دل دهد تاوان اگر تن ناتوان است ای پری

پیل مــاه و سال را پهلو نمی کردم تهی

با غمت پهلو زدم، غم پهلوان است ای پری

هر کتاب تازه ای کز ناز داری خود بخوان

من حریفی کهنه ام درسم روان است ای پری

یاد ایامی که دل ها بود لبریز امید

آن اوان هم عمر بود این هم اوان است ای پری

روح سهراب جوان از آسمان ها هم گذشت

نوشدارویش، هنوز از پی دوان است ای پری

با نواهــای جـــرس گاهی به فریادم برس

کین ز راه افــتاده هم از کاروان است ای پری

کام درویشان نداده خـدمت پیران چه سود

پیر را گو شهریار از شبروان است ای پری
 

MAHVIN*

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
May
66
503
مدال‌ها
2
گرچه پیر است این تنم ، دل نوجوانی میکند
در خیال خام خود هی نغمه خوانی میکند

شرمی از پیری ندارد قلب بی پروای من
زیر چشمی بی حیا کار نهانی میکند

عاشقی ها میکند دل ، گرچه میداند که غم
لحظه لحظه از برایش نوحه خوانی میکند

هی بسازد نقشی ازروی نگاری هر دمی
درخیالش زیر گوشش پرده خوانی میکند

عقل بیچاره به گِل مانده ولیکن دست خود
داده بر دست ِ دل و ،با او تبانی میکند

گیج و منگم کرده این دل، آنچنانی کاین زبان
همچو او رفته ز دست و ، لنَتَرانی میکند

گفتمش رسوا مکن ما را بدین شهرو دیار
دیدمش رسوا مرا ، سطحِ جهانی میکند

بلبلی را دیده دل اندر شبی نیلوفری
دست وپایش کرده گم، شیرین زبانی میکند
 

MAHVIN*

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
May
66
503
مدال‌ها
2
پاشو ای مسـ*ـت که دنیا همه دیوانه تست
همه آفاق پر از نعره مستانه تست
در دکان همه باده فروشان تخته است
آن که باز است همیشه در میخانه تست
دست مشاطه طبع تو بنازم که هنوز
زیور زلف عروسان سخن شانه تست
ای زیارتگه رندان قلندر برخیز
توشه من همه در گوشه انبانه تست
 
بالا پایین