جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار شیرکو بیکس؛

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط VIXEN با نام شیرکو بیکس؛ ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 347 بازدید, 21 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع شیرکو بیکس؛
نویسنده موضوع VIXEN
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط VIXEN
موضوع نویسنده

VIXEN

سطح
6
 
"دخترِ آ. بهرنگی"
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
3,058
28,987
مدال‌ها
8
آنک
“من هم طعمه‌ام و هم ماهی”
خط نوری ام از آفتاب
که نم نمک به کوچه‌های تاریکی می‌خزیدم
” اینک تاریکی و روشنایی منم”
فرو می رفتم
تا به دنیای ژرفناک می‌رسیدم
تا به خدایگان می‌رسیدم
هرخدایی را می خواندم
مرد بود.
هر رنگی که می‌دیدم
هر صدایی که می‌شنیدم
هر چشمی که می‌دیدم… هرگوشی که می‌شنید.
همه مَرد بودند و نرینه
دریا مَرد بود
موج مَرد بود
بندر مَرد بود
کشتی مَرد بود
من خدای مادینه‌ی روزگاران کهن را کجا بیابم؟
چگونه گم شد
چه بر سرش آمد؟!
آنگاه به دنیای زمین بر می‌گشتم
به درون ظلمت فروشگاه”گل‌آلاله”
باز آواز خوش صدای عینک
در گوشم انعکاس می‌یافت:
حال
که از دیار دریایی
بیا ناز دختر بیا
تا رودوشی تن‌ات شوم
و آغوشی در درون زورقی.
 
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: Evil
موضوع نویسنده

VIXEN

سطح
6
 
"دخترِ آ. بهرنگی"
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
3,058
28,987
مدال‌ها
8
زن زن زن.
تو یک روز نیستی
تمامِ سالی.
تو یک شب
یا یک کتاب و یک قطره نیستی
تو یک نقاشی یا تابلویی بر دیوار نیستی.
اگر دقیقه ای نباشی
ساعت ها از کار می افتند
خانه ها برهوت می شوند
کوچه ها اشک می ریزند
پرندگان، سیَه پوش وُ
شعرها هم نیست می شوند.
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Evil
موضوع نویسنده

VIXEN

سطح
6
 
"دخترِ آ. بهرنگی"
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
3,058
28,987
مدال‌ها
8
زن زن زن.
تو یک روز نیستی
تمامِ سالی.
تو یک شب
یا یک کتاب و یک قطره نیستی
تو یک نقاشی یا تابلویی بر دیوار نیستی.
اگر دقیقه ای نباشی
ساعت ها از کار می افتند
خانه ها برهوت می شوند
کوچه ها اشک می ریزند
پرندگان، سیَه پوش وُ
شعرها هم نیست می شوند.
تو فقط باد و باران هشتمِ ماه مارس نیستی
تو ای دل انگیزِ شب های تابستانی
گیسوان شب های پاییزی
تو ای سوز بوران عشق
تو نباشی
چه کسی باشد؟!
زن، زن، زن، زن.
 
  • لاو
واکنش‌ها[ی پسندها]: Evil
موضوع نویسنده

VIXEN

سطح
6
 
"دخترِ آ. بهرنگی"
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
3,058
28,987
مدال‌ها
8
آرام پیش می‌روند
پایان همه‌ی راه‌ها
گم شدن است.
و درد
به تماشای آن‌ها ایستاده است
و این زنجیره‌ی مویه‌های مردمان من است
که از دل دشت می‌گذرد.
برگرد و نگاه کن
سوختن در شادمانی ما این است
شادمانی ما سوختن ماست!
 
  • بزن قدش
واکنش‌ها[ی پسندها]: Evil
موضوع نویسنده

VIXEN

سطح
6
 
"دخترِ آ. بهرنگی"
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
3,058
28,987
مدال‌ها
8
آنجا
فانوس شاعر ما روشن است
روشن است بر ساحل بسفور
روشن است در شب دریا
و آب
با موج بلند سرخ تاب خود
همچون قصیده‌ای‌ست
که از ژرفا بر می‌آید و
برگرداب تخیل من خیمه می‌زند.
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Evil
موضوع نویسنده

VIXEN

سطح
6
 
"دخترِ آ. بهرنگی"
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
3,058
28,987
مدال‌ها
8
آنجا
فانوس شاعر ما روشن است
روشن است بر ساحل بسفور
روشن است در شب دریا
و آب
با موج بلند سرخ تاب خود
همچون قصیده‌ای‌ست
که از ژرفا بر می‌آید و
برگرداب تخیل من خیمه می‌زند.
آنجا
پرنده‌ی آذرباد
دمی می‌آساید
با بذر نارس رنگاله
که برای شعر شناور ما ارمغان آورده است.
آنجا
رنگین ترین رویاها
از خواب خاک می‌گذرند
و می‌رود
و می‌آید
و آفتاب و ترانه می‌کارد.
تنها اوست
با زورق روانه‌اش بر دریا
تنها اوست
مسافر دور دریای سیاه
تنها اوست
با پاروی پندارش به راه
تنها اوست
با اندوه شعله‌ورش در شب…
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Evil
موضوع نویسنده

VIXEN

سطح
6
 
"دخترِ آ. بهرنگی"
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
3,058
28,987
مدال‌ها
8
درختی سوخت
دودش
شعری گریان برای باغ نوشت.
باغ که سوخت
دودش
داستانی بس غمگین برای کوه نوشت.
کوه که سوخت
دودش
قصیده‌ای اشک‌آلود برای روستا نوشت.
روستا که سوخت
دودش
نمایشنامه‌ای تراژیک برای شهر نوشت.
 
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: Evil
موضوع نویسنده

VIXEN

سطح
6
 
"دخترِ آ. بهرنگی"
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
3,058
28,987
مدال‌ها
8
درختی سوخت
دودش
شعری گریان برای باغ نوشت.
باغ که سوخت
دودش
داستانی بس غمگین برای کوه نوشت.
کوه که سوخت
دودش
قصیده‌ای اشک‌آلود برای روستا نوشت.
روستا که سوخت
دودش
نمایشنامه‌ای تراژیک برای شهر نوشت.
در شهر اما زنی بود
که زیبایی درخت و کوه و روستا و شهر را
یک جا در دل و قامتش داشت
آنگاه که به‌خاطر آزادی خودسوزی کرد
دودش
داستانی بی‌پایان
برای سراسرِ سرزمین نوشت…
 
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: Evil
موضوع نویسنده

VIXEN

سطح
6
 
"دخترِ آ. بهرنگی"
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
3,058
28,987
مدال‌ها
8
اگر ماه از تو زیباتر بود
هرگز دوستت نمی‌داشتم.
اگر موسیقی
از آوای تو دل انگیزتر بود
هرگز به تو گوش نمی‌سپردم.
اگر اندام آبشار
از اندام تو زیبنده‌تر بود
هرگز به نگاهت نمی‌نشستم.
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Evil
موضوع نویسنده

VIXEN

سطح
6
 
"دخترِ آ. بهرنگی"
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
3,058
28,987
مدال‌ها
8
اگر ماه از تو زیباتر بود
هرگز دوستت نمی‌داشتم.
اگر موسیقی
از آوای تو دل انگیزتر بود
هرگز به تو گوش نمی‌سپردم.
اگر اندام آبشار
از اندام تو زیبنده‌تر بود
هرگز به نگاهت نمی‌نشستم.
اگر باغچه از تو
خوشبوتر بود
هرگز تو را نمی‌بوئیدم.

در باره‌ی شعر هم می‌پرسی
بدان
اگر به تو نمی‌مانست
هرگز…نمی‌سرودم.
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Evil
بالا پایین