کلاس و کتاب‌خوانی صورتت را بشور دختر!

[آیرین]

معرفی کتاب صورتت را بشور دختر جان؛ کتابی برای همه دختران و زنان جهان!​

کتاب صورتت را بشور دختر جان، کتابی است که ریچل هالیس در آن مفاهیمی همچون خود باوری، مسئولیت پذیری و لازمه های شاد بودن را برای شما آورده است. در کتاب صورتت را بشور دختر جان (Girl, Wash your Face) هالیس به زبانی ساده و روان تصاویر قالبی شکل گرفته توسط جامعه، رسانه و خانواده را مورد بررسی قرار میدهد، سپس الگوی طبیعی و روش دیگری برای خوشبختی ترسیم و معرفی میشود.

این کتاب دربارۀ بسیاری از دروغ های مضر و یک حقیقت مهمه. شاید یپرسید، کدام حقیقت؟ «در آخر این شما و فقط شمایید که مسئول این هستید که چه کسی می‌شوید و تا چه اندازه احساس شادی دارید.» نکتۀ کلیدی زندگی نیز همین است و اگر شما این موضوع را متوجه شوید به خوشبختی دست پیدا خواهید کرد.

اما نگران نباشید. ریچل قرار است برای شما صدها داستان خنده‌دار، عجیب، خجالت‌آور، غم‌انگیز یا مسخره تعریف کند که همگی به یک حقیقت ختم می‌شوند: زندگی شما، فقط به خود شما بستگی دارد؛ اما تا وقتی دروغ‌هایی که بر سر راه رسیدن به این حقیقت قرار دارند را نشناسید این حقیقت غیر قابل باور به نظر می رسد.

این کتاب، یکی از کتاب هایی است که در مدت زمان کوتاهی به رتبه پرفروش‌ترین های نیویورک تایمز رسید و به یکی از کتاب های مورد علاقه تمامی افراد، به خصوص دختران جوان و نوجوان شد که قصد دارند تغییری در زندگی خود ایجاد کنند.

این کتاب تا بحال 3 بار به زبان فارسی ترجمه شده و با نام های «خودت باش دختر» یا «خود واقعی ات باش دختر» نیز شناخته می شود.

 

[آیرین]

معرفی ریچل هالیس؛ با ناجی دختران در تمام جهان آشنا شوید!​

امروزه ریچل هالیس را الهه خودباوری و رستگاری بانوان می شناسند. کسی که آثارش بیشتر شبیه به یک فراخوانی جهانی برای آزادی و آزادگی تمام زنان و دختران دنیا است. هالیس بنیان‌گذار و مدیرعامل شرکتی خصوصی است که در حوزه‌ی مسائل حقوقی برای زنان فعالیت می‌کند. او در 9 ژانویه 1983 به دنیا آمده و هم اکنون 37 ساله است و با همسر و سه پسرش در لس‌آنجلس زندگی می‌کند.

هالیس نویسندگی را از سال ۲۰۱۴ و با کتاب «Party Girl» و «Smart Girl» شروع کرد. کتاب های او در ابتدا طرفداران زیادی نداشت، ولی بعد از اینکه او، کتاب صورتت را بشور دختر جان را در سال ۲۰۱۸ منتشر کرد؛ به شهرتی جهانی رسید.

 

[آیرین]

فهرست کتاب صورتت را بشور دختر جان​

فصل اول: دروغ: چیز دیگری مرا خوشحال خواهد کرد‌

فصل دوم: دروغ: از فردا شروع می‌کنم

فصل سوم: دروغ: من به اندازۀ کافی خوب نیستم

فصل چهارم: دروغ: من از تو بهترم

فصل پنجم: دروغ: دوست داشتن او برای من بس است

فصل ششم: دروغ: «نه» جواب نهایی است

فصل هفتم: دروغ: من در روابط خصوصی با شریک زندگی‌ام خوب عمل نمی‌کنم

فصل هشتم: دروغ: مادر بودن را بلد نیستم

فصل نهم: دروغ: من مادر خوبی نیستم

فصل دهم: دروغ: الان باید خیلی جلوتر از این‌ها می‌بودم

فصل یازدهم: دروغ: بچه‌های مردم خیلی منظم‌تر و مؤدب‌تر هستند

فصل دوازدهم: دروغ: باید خودم را کمی کوچک کنم

فصل سیزدهم: دروغ: می‌خواهم با مت دیِمون ازدواج کنم

فصل چهاردهم: دروغ: من یک نویسندۀ مزخرفم

فصل پانزدهم: دروغ: هرگز نمی‌ توانم از این مرحله گذر کنم

فصل شانزدهم: دروغ: نمی‌ توانم حقیقت را بگویم

فصل هفدهم: دروغ: وزنم بیانگر شخصیتم است

فصل هجدهم: دروغ: نیاز دارم از هر راه ممکن به بی‌خیالی بزنم

فصل نوزدهم: دروغ: تنها یک راه درست برای زیستن وجود دارد

فصل بیستم: دروغ: من به یک قهرمان نیاز دارم

 

[آیرین]

در بخشی از کتاب صورتت را بشور دختر جان میخوانیم:​

ده‌ ساله بودم و در اردویی تابستانی به‌ سر می‌بردم. مشغول بازیِ پرچم را بگیر بودیم و حتی برای یک ثانیه هم قادر به کنترل ادرارم نبودم. دوست نداشتم کسی بفهمد شلوارم را خیس کرده‌ام بنابراین یک بطری آب روی خودم خالی کردم. تصور کنید! هیچ‌‌ک.س حتی کریستین کلارک (عشق دوران مدرسه‌ام) هم متوجه نمی‌شد. حتی آن‌ موقع هم بسیار زیرک و باهوش بودم.
آیا برای بقیه عجیب بود که یک‌دفعه خیسِ آب شده بودم؟
شاید.
اما من ترجیح می‌دادم عجیب‌ و غریب به‌ نظر برسم تا اینکه به‌ عنوان کسی شناخته شوم ‌که شلوارش را خیس کرده است.
این یک امر طبیعی‌ست؛ البته نه برای آن‌ موقع؛ چون من سه دفعه با فاصلۀ خیلی کم زایمان کرده‌ام. به‌ دنیا آوردن بچه مثل پرت‌ کردن موشک به هواست. همه‌ چیز را سرِ راهش خراب می‌کند و این بدان معناست که بله، من گاهی‌ اوقات شلوارم را خیس کرده‌ام. اگر شنیدن این موضوع احساسات لطیف شما را خدشه‌دار می‌کند در این‌ صورت تصور می‌کنم شما هرگز با مشکل کنترل ‌ادرار مواجه نشده‌اید. خیلی خوب، خوش ‌به‌ حالتان. اما اگر تجربۀ من از نظرتان با عقل جور در می‌آید پس شما هم این تجربه را داشته‌اید و این بدان معناست که از یادآوری وضعیت نامساعد مشابهی که در آن گیر کرده بودید به خنده افتاده‌اید.