جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

ضرب‌المثل ضرب المثل‌ قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات کهن توسط BARAN_KH_Z با نام ضرب المثل‌ قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 370 بازدید, 18 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات کهن
نام موضوع ضرب المثل‌ قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید
نویسنده موضوع BARAN_KH_Z
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط BARAN_KH_Z
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
5,665
10,495
مدال‌ها
5
بعد از اینکه جنس های تاجر را در انبار کشتی جا دادند ، او و شاگردش نیز خوشحال و خندان وارد کشتی شدند . تاجر بارها با کشتی های باری و مسافری به این کشور و آن کشور رفته بود ، اما شاگردش نخستین بار بود که سوار کشتی می شد . تا زمانی كه کشتی راه نیفتاده بود ، شاگرد تاجر کاملاً ً سرحال بود و از بالای کشتی برای بدرقه کنندگان دست تکان می داد و برای سفری که همراه تاجر در پیش داشت ، آرزوهای شیرین و درازی در سر می پروراند .
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
5,665
10,495
مدال‌ها
5
همینکه کشتی راه افتاد و از ساحل دور شد، شاگرد به دور و برش نگاهی انداخت و کمی وحشت کرد . دیگر از ساحل خبری نبود تا چشم کار می کرد آب بود و آب / گاهی موج بزرگی کشتی را تکان می داد و گاه بادی می وزید و کشتی آن چنان جا به جا می شد که مسافران به چیز محکمی که دور و برشان می دیدند ، چنگ می زدند تا تعادلشان از دست نرود.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
5,665
10,495
مدال‌ها
5
ناگهان ترس و وحشت سراپای شاگرد تاجر را فرا گرفت، با خود گفت: ” این چه غلطی بود که کردم ؟ نانم نبود ، آبم نبود ، کشتی سوار شدنم چه بود؟ ” تاجر که رفتار شاگرد را زیر نظر داشت ، فهمید که او ترسیده است . جلو رفت دستی به سر شاگرد کشید و گفت: “‌ سفرهای دریایی خیلی جالب و دوست داشتی است.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
5,665
10,495
مدال‌ها
5
کسی که اصلاً ً به سفر دریایی نرفته، درابتدا کمی می ترسد، حتی ممکن است حالش به هم بخورد . اما رفته رفته متوجه زیبایی های دریا و سفر روی آب می شود و لذت می برد. رنگ و روی شاگرد پریده بود، چشمش به دریا بود و محکم به یکی از ستونهای کشتی چسبیده بود و اصلاً حرفهای تاجر را نمی شنید. تاجر که دید حال شاگردش اصلاً خوب نیست، بهتر دید او را به حال خود رها کند
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
5,665
10,495
مدال‌ها
5
فکر کرد شاید اگر به ترس شاگردش بی اعتنایی کند ، او خود با مشکلی که دارد کنار بیاید. اما این طور نشد. هنوز ساعتی از حرکت کشتی نگذشته بود که صدای داد و فریاد شاگرد تاجر ، نظر همه مسافران را جلب کرد : ” به دادم برسید. اشتباه کردم که سوار کشتی شدم. مرا به ساحل برگردانید. ” تاجر جلو رفت ، شاگردش را تکانی داد و گفت: ” دست از شلوغ بازی بردار . مگر دیوانه شده ای؟ کمی صبر کن به تکانهای کشتی عادت می کنی
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
5,665
10,495
مدال‌ها
5
حرفهای تاجر اصلاً به گوش شاگرد نرفت. او همچنان داد و بیداد می کرد و می خواست که کشتی را برگردانند تا او پیاده شود. مسافران دور او جمع شده بودند و هرکس متلکی به او می گفت. تاجر که دید شاگردش دارد آبرو ریزی می کند، نقشه ای کشید . او به یکی از کارکنان کشتی که کارش نجات افراد افتاده در آب بود ، گفت : ” برای نجات شاگردم آماده باش . ” بعد با عصبانیت بسیار به شاگرد نزدیک شد و درحالی که دعوایش می کرد گفت : ” اصلاً به چنین شاگرد ترسویی نیاز ندارم، الان تو را به دریا می اندازم ،خودت شنا کن و برگرد به ساحل.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
5,665
10,495
مدال‌ها
5
تاجر همان طوری که با شاگردش دعوا می کرد ، او را هل داد و از روی کشتی به داخل آب دریا انداخت . شاگرد بیچاره که اصلا انتظار چنین سرنوشتی را نداشت ، مرگ را دربرابر چشمانش مشاهده كرد . گریه کرد و به التماس افتاد که نجاتش بدهند . کمی که گذشت ، مردی که کارش نجات دادن غرق شده ها بود ، توی آب پرید ، شاگرد را از آب گرفت و به روی عرشه کشتی آورد.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
5,665
10,495
مدال‌ها
5
شاگرد تاجر که دید عرشه کشتی امن تر از داخل دریاست ، گوشه ای نشست و ساکت شد . مسافران کشتی که به دانایی تاجر پی بردند ، دور او جمع شدند و گفتند : ” این چه نقشه ای بود که به فکر ما نرسید ؟ ” تاجر گفت : ” وقتی شاگردم را به آب انداختم مطمئن بودم که او می فهمد ، کشتی سواری بهتر از غرق شدن در آب است . او تا در آب نمی افتاد و حس نمی کرد که در حال غرق شدن است ، قدر و ارزش کشتی را نمی فهمید
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
5,665
10,495
مدال‌ها
5
از آن به بعد درباره کسانی که دچار مصیبت نشده اند و قدر نعمتهایی را که دارند ، نمی دانند ، می گویند : ” قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید ” .
 
بالا پایین