Puyannnn
سطح
4
مهمان
- Sep
- 12,928
- 21,871
- مدالها
- 3
در قانون مدنی و قانون مجازات اسلامی ۲ ماده در این زمینه وجود دارد. ماده اول ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی است که طبق آن قانون حق داده است به فرد که اگر خود را فریب خورده تلقی می کند نکاح را فسخ کند.
در ماده ۶۴۷ هم ضمانت اجرای کیفری پیش بینی شده است برای فریب و عدم صداقت یکی از زوجین.
ماده ۱۱۲۸:
هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصود بوده برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا عقد متبایناً بر آن واقع شده باشد
در اینجا برای فرد حق فسخ پیش بینی شده است یعنی حق بر هم زدن ازدواج و منحل کردن آن که اثری همچون طلاق دارد.
در این ماده از واژه “صفت” استفاده شده است که به مصادیق آن در بالا اشاره کردیم مانند تحصیلات، میزان در آمد، مجرد بودن، دوشیزه بودن و… بعد در ماده تصریح شده که این صفت یا در عقد تصریح شده است مانند اینکه گفته شده ضمن عقد که مثلا این خانم دوشیزه است یا فلان تحصیلات عالیه را دارد اما بعدا خلاف آن در آید.
یا اینکه اصلا در عقد ذکر نشده اما عرف به گونه ای است که حتی اگر در عقد نیاید انکار که آن صفت تصریح شده.
برای مثال: وقتی یک فرد به خواستگاری دختری می رود اصل بر این است که آن دختر باید دوشیزه باشد حال ممکن است این دوشیزگی ضمن عقد بیاید آنچنان که معمولا می آید زیرا مثلا گفته می شود دوشیزه فلانی را به عقد آقای فلانی در آوردم یا اینکه اصلا در عقد ذکر نمی شود در اینجا هم چون عرف جامعه به این شکل است که دختر باید دوشیزه باشد یا اینکه مرد ازدواج اول اوست اگر هر دو پنهان بماند هر یک دچار فریب و تدلیس شده اند و طرف مقابل فریب خورده حق فسخ دارد.
یا اینکه اصل عرف و جامعه این است که فرد باید سالم باشد لذا اگر آن را کتمان کند دچار تدلیس شده است.
سالم بودن هم جسمانی مد نظر است هم روحی و روانی.
در ماده ۶۴۷ هم ضمانت اجرای کیفری پیش بینی شده است برای فریب و عدم صداقت یکی از زوجین.
ماده ۱۱۲۸:
هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصود بوده برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا عقد متبایناً بر آن واقع شده باشد
در اینجا برای فرد حق فسخ پیش بینی شده است یعنی حق بر هم زدن ازدواج و منحل کردن آن که اثری همچون طلاق دارد.
در این ماده از واژه “صفت” استفاده شده است که به مصادیق آن در بالا اشاره کردیم مانند تحصیلات، میزان در آمد، مجرد بودن، دوشیزه بودن و… بعد در ماده تصریح شده که این صفت یا در عقد تصریح شده است مانند اینکه گفته شده ضمن عقد که مثلا این خانم دوشیزه است یا فلان تحصیلات عالیه را دارد اما بعدا خلاف آن در آید.
یا اینکه اصلا در عقد ذکر نشده اما عرف به گونه ای است که حتی اگر در عقد نیاید انکار که آن صفت تصریح شده.
برای مثال: وقتی یک فرد به خواستگاری دختری می رود اصل بر این است که آن دختر باید دوشیزه باشد حال ممکن است این دوشیزگی ضمن عقد بیاید آنچنان که معمولا می آید زیرا مثلا گفته می شود دوشیزه فلانی را به عقد آقای فلانی در آوردم یا اینکه اصلا در عقد ذکر نمی شود در اینجا هم چون عرف جامعه به این شکل است که دختر باید دوشیزه باشد یا اینکه مرد ازدواج اول اوست اگر هر دو پنهان بماند هر یک دچار فریب و تدلیس شده اند و طرف مقابل فریب خورده حق فسخ دارد.
یا اینکه اصل عرف و جامعه این است که فرد باید سالم باشد لذا اگر آن را کتمان کند دچار تدلیس شده است.
سالم بودن هم جسمانی مد نظر است هم روحی و روانی.