با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!شخص | ضمایر شخصی فاعلی (شکل ضعیف) | ضمایر شخصی فاعلی/مفعولی (شکل قوی) | ضمایر مفعولی مستقیم | ضمایر مفعولی غیر مستقیم | |
مفرد | اول شخص | je | moi | me / m’ | me / m’ |
دوم شخص | tu | toi | te / t’ | te / t’ | |
سوم شخص مذکر | il | lui | le / l’ | lui | |
سوم شخص مونث | elle | elle | la / l’ | lui | |
جمع | اول شخص | nous | nous | nous | nous |
دوم شخص | vous | vous | vous | vous | |
سوم شخص مذکر | ils | eux | les | leur | |
سوم شخص مونث | elles | elles | les | leur |
در زبان فرانسه ضمایر شخصی از نظر قوی یا ضعیف بودن هم دسته بندی می شوند. ضمیر شخصی ضعیف ضمیری است که در جمله ای با فعل اصلی مورد استفاده قرار می گیرد. به مثال زیر توجه کنید:J’ai une copine. (من یک دوست دختر دارم.)
Je chante des chansons. (من یک آهنگ میخوانم.)
Elle est très gentille. (او بسیار خوب است.)
Qui chante des chansons? – Moi. (کی آواز می خواند؟ – من.)
Elle, elle est très gentille. / C’est elle qui est très gentille. (او خیلی خوب است.)
Ma copine est plus jeune que moi. (دوست دخترم از من کم سن تر است.)
Elle seule n’oublie pas mes chansons. (او تنها کسی است که آهنگ های مرا فراموش نمی کند.)
J’aime Anne. Je l’aime. (من “آن” را دوست دارم. من او را دوست دارم.)
Vous aimez les chansons. Vous les aimez. (تو آهنگ ها را دوست داری. تو آنها را دوست داری.)
J’ai chanté des chansons à ma copine. (من برای دوست دخترم آهنگ خواندم.)
Je lui ai chanté des chansons.(من برای او آهنگ خواندم.)
J’écris des chansons avec elle (= ma copine).
(من با او آهنگ می سازم.)
فرانسوی | فارسی | مثال |
avoir affaire à qn | سرو کار داشتن با کسی | Vous avez affaire à un expert. Vous avez affaire à moi. (تو با یک کارشناس سرو کار داری. تو با من سرو کار داری.) |
avoir recours à qn | به کسی مراجعه کردی | Pierre est avocat. Tu devrais avoir recours à lui. (پیر یک وکیل است. تو باید به او مراجعه کنی.) |
faire attention à qn | محتاطانه برخورد کردن با کسی | Les enfants d’Anne sont entre de bonnes mains, la baby-sitter fait toujours très attention à eux. (بچه های آنا در شرایط خوبی هستند، نگهدار کودکانشان همیشه با آنها محتاطانه برخورد می کند.) |
penser à qn | به کسی فکر کردن | Je pense à toi tous les jours. (من هر روز به تو فکر می کنم.) |
s’habituer à qn | به کسی عادت کردن | Après trois ans de colocation, je m’entends bien avec Yannick. Je me suis habituée à lui. (بعد از سه سال زندگی کردن در این آپارتمان من به خوبی با یانیک کنار می آیم. من به او عادت کرده ام.) |
s’intéresser à qn | به کسی علاقه مند شدن | Tu t’intéresses à elle ? Si tu veux, je peux te la présenter. (تو به او علاقمند شدی؟ اگر بخواهی متوانم تو را به او معرفی کنم.) |
songer à qn | به کسی فکر کردن | Mes amis m’ont manqué lorsque j’étais à l’étranger. J’ai souvent songé à eux. (زمانی که خارج بودم دلتنگ دوستانم شدم. من معمولا به آنها فکر می کردم.) |
tenir à qn | به کسی اهمیت دادن | Je ne veux pas qu’il parte. Je tiens beacoup à lui. (من نمی خواهم او برود. من خیلی به او اهمیت می دهم.) |
ما که پول نداشتیم دماغامان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک