- Jun
- 27
- 14
- مدالها
- 2
+رویا باقی مونده زندگیشو بهت داد تا بشی اونی که ارزوت بود
چی؟چی داری میگی ارام؟یعنی الان مرده؟
+متاسفم ولی اره کاریم نمیتونم بکنم
ینیچی مگه تو نمیتونی ارواحو کنترل کنی؟
ما به رویا نیاز داریم
+البته یه راهی هست
چی سری بگو
+باید الهه شایلینو پیدا کنی اون میتونه طلسمو باطل کنه
اما اون دشمن منه و من میخام بکشمش بعد بیاد به دوست من کمک کنه؟!
+درسته اینکارو نمیکنه پس بیخیال رویا شو نذار جنگی که برایه توعه خراب شه خیلی عذاب کشیدی پس نذار این عذاب بی جواب باشه به موقعش میتونی نجاتش بدی.
مطمعن باشم؟!
+اره الانم برو من رویارو میبرم.
باش
یعنی ینفر واسه من جونشو داد.
چرا انقد درد داشت؟!
یعنی قراره بعدا خودم اینکارارو کنم؟!
درسته
من عذاب نکشیدم که از جونت بگذرم شایلین خانم.
بحرحال هرکی ک سمت توعه میمیره و پوزخندی زدمو راه افتادم سمت زمین.....
شایلین
از خواب پاشدم و دست و صورتمو شستمو رفتم پایین از پنجره بیرون و دیدم که بارون میبارید اخه وسط تابستون همچین بارون شدیدی؟!
که مامانم گفت:کار خداست دیگه نمیشه سر دراورد
ار مامانم درست میگفت.
رفتم صبحونمو خوردمو یادم افتاد امروز اوارو کلا نمیبینم هوفی کشیدمو کلا و کاپشن و شلوار پوشیدمو رفتم پایین که مامان گفت:دخترم کجا!!؟
میرم قدم بزنم.
+باشه ولی خیلی مراقب باش
حتما مراقبم
خدافسی گفتمو راه افتادم سمت پارک یه پسریو دیدم که نیمکت پارک خابش برده بود اما تیپش نمیخورد پارک خواب باشه رفتم سمتش که چشماشو باز کرد اره همون چشما یادم اومد همین چشمارو قبل از اون سیاهی دیدم ولی انگار بازم دیدم چشماشو نه اما خودشو اره
که گفت:چیزی شده؟!
نه من..ن خب اومدم بگم اینجا سرده و برید خونتون بخابید
پوزخندی زدو گفت:
سرده؟!
اره خب مگه شما سردتون نیست؟!
+خیر
اگ کارت تموم شده برو
ام باش
پسره دیوونه نمک نشناس مثلا خاسم کمکش کنم
که گفت:دیگه بمن کمک نکن پشیمون میشی.
ممن که تو ذهنم داشتم حرف میزدم چجوری شنید ؟!
وقتی برگشتم نبود هوف خدا چم شده چرا توهم میزنم و راه افتادم سمت خونه و تو راه پشیمون شدمو رفتم سمت همون پارک و رو نیمکت نشستم و تا خود شب همونجا موندم شاید اون پسر برگرده و جواب سوالمو بده که خابم برد.
چی؟چی داری میگی ارام؟یعنی الان مرده؟
+متاسفم ولی اره کاریم نمیتونم بکنم
ینیچی مگه تو نمیتونی ارواحو کنترل کنی؟
ما به رویا نیاز داریم
+البته یه راهی هست
چی سری بگو
+باید الهه شایلینو پیدا کنی اون میتونه طلسمو باطل کنه
اما اون دشمن منه و من میخام بکشمش بعد بیاد به دوست من کمک کنه؟!
+درسته اینکارو نمیکنه پس بیخیال رویا شو نذار جنگی که برایه توعه خراب شه خیلی عذاب کشیدی پس نذار این عذاب بی جواب باشه به موقعش میتونی نجاتش بدی.
مطمعن باشم؟!
+اره الانم برو من رویارو میبرم.
باش
یعنی ینفر واسه من جونشو داد.
چرا انقد درد داشت؟!
یعنی قراره بعدا خودم اینکارارو کنم؟!
درسته
من عذاب نکشیدم که از جونت بگذرم شایلین خانم.
بحرحال هرکی ک سمت توعه میمیره و پوزخندی زدمو راه افتادم سمت زمین.....
شایلین
از خواب پاشدم و دست و صورتمو شستمو رفتم پایین از پنجره بیرون و دیدم که بارون میبارید اخه وسط تابستون همچین بارون شدیدی؟!
که مامانم گفت:کار خداست دیگه نمیشه سر دراورد
ار مامانم درست میگفت.
رفتم صبحونمو خوردمو یادم افتاد امروز اوارو کلا نمیبینم هوفی کشیدمو کلا و کاپشن و شلوار پوشیدمو رفتم پایین که مامان گفت:دخترم کجا!!؟
میرم قدم بزنم.
+باشه ولی خیلی مراقب باش
حتما مراقبم
خدافسی گفتمو راه افتادم سمت پارک یه پسریو دیدم که نیمکت پارک خابش برده بود اما تیپش نمیخورد پارک خواب باشه رفتم سمتش که چشماشو باز کرد اره همون چشما یادم اومد همین چشمارو قبل از اون سیاهی دیدم ولی انگار بازم دیدم چشماشو نه اما خودشو اره
که گفت:چیزی شده؟!
نه من..ن خب اومدم بگم اینجا سرده و برید خونتون بخابید
پوزخندی زدو گفت:
سرده؟!
اره خب مگه شما سردتون نیست؟!
+خیر
اگ کارت تموم شده برو
ام باش
پسره دیوونه نمک نشناس مثلا خاسم کمکش کنم
که گفت:دیگه بمن کمک نکن پشیمون میشی.
ممن که تو ذهنم داشتم حرف میزدم چجوری شنید ؟!
وقتی برگشتم نبود هوف خدا چم شده چرا توهم میزنم و راه افتادم سمت خونه و تو راه پشیمون شدمو رفتم سمت همون پارک و رو نیمکت نشستم و تا خود شب همونجا موندم شاید اون پسر برگرده و جواب سوالمو بده که خابم برد.