جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی رمان عاشقانه‌ای برای هیچ

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته معرفی کتب نشر توسط Meliss با نام عاشقانه‌ای برای هیچ ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 217 بازدید, 1 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته معرفی کتب نشر
نام موضوع عاشقانه‌ای برای هیچ
نویسنده موضوع Meliss
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Meliss
موضوع نویسنده

Meliss

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Jan
956
3,349
مدال‌ها
2
معرفی کتاب عاشقانه‌ای برای هیچ
هر آدمی داستان خودش را دارد. داستانی که گاهی تلخ،‌ گاهی شیرین،‌ دلهره‌آور یا پر از آرامش است! در کتاب عاشقانه‌ای برای هیچ نوشتهٔ رویا شاعری داستان دختر نوجوانی را می‌خوانید که قربانی لذت‌جویی‌های مردانه می‌شود! دختری به نام مهرسا که آدم‌های شبیه به او در دنیا کم نیستند!
 
موضوع نویسنده

Meliss

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Jan
956
3,349
مدال‌ها
2
درباره‌ی کتاب عاشقانه‌ای برای هیچ
دنیا پر از اتفاقات تلخ و غیرمنتظره‌ای است که گاهی تلخی آن همه‌ی زندگی آدمی را تحت تأثیر قرار می‌دهد و آینده را به چیزی مبهم‌تر از آنچه هست تبدیل می‌کند. آدم‌های زیادی در شهر وجود دارند که هرکدامشان با داستانی متفاوت و گاهی غم‌انگیز و تکان‌دهنده روزگار می‌گذرانند. آدم‌هایی که قربانی تعرض، دست درازی و یا دست‌درازی‌های گاه‌وبی‌گاهند و با ترسی تمام‌نشدنی درون خود زندگی می‌کنند.

درست مانند مهرسا، شخصیت اصلی داستان «عاشقانه‌ای برای هیچ»، که در یک خانواده معمولی زندگی می‌کند،‌ اما روزهایش پر از اتفاقات غیرمعمولی،‌ ترسناک و عذاب‌آور است!

کتاب نامبرده نوشتهٔ رویا شاعری داستان دختری به نام مهرسا را روایت می‌کند که بسیار خجالتی و مردگریز است و این گریز از تجربه‌ی او در برخورد با پیمان،‌ دایی جوانش، سرچشمه می‌گیرد. حالا مهرسا به سنی رسیده است که باید برای کار کردن و حضور در جامعه آماده شود. او برخلاف ترسی که دارد،‌ در یک محیط شلوغ و مردانه مشغول به کار می‌شود و در این میان افرادی وارد زندگی‌اش می‌شوند؛ افرادی که او را با چالش‌های زیادی روبه‌رو می‌کنند و مسیر زندگی‌اش را تغییر می‌دهند.

نویسنده در این کتاب تلاش کرده است که اتفاقات تلخ جاری در جامعه را به تصویر بکشد و در قالب رمان، داستان زندگی زنانی را روایت کند که هر روز با حجمی از ترس و نگرانی به شب می‌رسانند.

کتاب عاشقانه‌ای برای هیچ برای چه کسانی مناسب است؟
همهٔ کسانی که به خواندن داستان و رمان‌‌های عاشقانه و اجتماعی علاقه‌مندند، از خواندن این کتاب لذت می‌برند.

در بخشی از کتاب عاشقانه‌ای برای هیچ می‌خوانیم
چند روز دیگر مامان برای زایمان به بیمارستان می‎‌رفت تا این بار خواهرم را به دنیا ‎بیاورد. پیمان آن زمان در رشت دانشجو بود و مامان، از او خواسته بود تا برای فرجه‌های پیش از امتحانات ترم آخر به خانه بیاید و از شانس خوب من، مهرآسا دقیقاً در همین مدت به دنیا می‌‎آمد. از آن جا که از غیبت چند روزه‌ی دفعه‌‎ی قبل مامان و ماندن در کنار پیمان تجربه‌ی وحشتناکی داشتم، تصمیم گرفتم تا چاره‌ای پیدا کنم. پس از چند روز درگیری و فکر، تصمیمم را گرفتم.

از هم‌کلاسی‌هایم ‌شنیده بودم که رابطه‌ی خوبی با مادران‎شان دارند و همیشه مشکل‎شان را با آن‌ها مطرح می‌کنند. با چنین تصوری و یقین به این‌که مادر من هم مانند مادر دوستانم، دخترش را درک و حمایت خواهد کرد، با هزار دلهره و من‌من‎‌کنان از او خواستم تا در غیابش، از دوست صمیمی‌اش خاله مهتاب بخواهد تا کنارمان بماند یا اینکه ما را به خانه‌ی عمه‌ی پیرم بفرستد و در ایام امتحان مزاحم دایی نشود؛ اما او با تحکم کامل گفت که وقتی پیمان کنار ما ‎باشد، خیالش راحت‌‎تر است و به او بیش‌تر از هر کسی اعتماد دارد؛ به خصوص عمه‌ای که روابط محدودی با ما دارد و تنها سالی یک‌بار، آن هم برای دید و بازدید عید به خانه‎‌اش می‌‎رفتیم.

خواهش کردم و مانند بچه‌ها پا به زمین کوبیدم اما مرغ مامان یک پا داشت، نه بیش‌تر. نه تنها قبول نکرد، بلکه با اصرارهای مداوم من، کنجکاو شد تا دلیل رفتارم را بداند. ابتدا سعی در انکار و منحرف کردن موضوع داشتم؛ هشدارها و تهدیدهای پیمان، مدام در گوشم زنگ می‌زد و من را از گفتن حقیقت بازمی‌داشت. در نهایت اخم و تشر و نیشگون‌های ریز مامان، باعث شد تا لب به گفتن حقیقت باز کرده و راز چندین ساله‌ام را فاش کنم که ای کاش هرگز این کار را نمی‌کردم. نتیجه‌ی صداقتم توو دهنی‌ بود تا یاد بگیرم برای رسیدن به هدفم، از کسی به دروغ بدگویی نکنم و سیلی‌ محکمی که تا ساعتی بعد، سمفونی غریبی را در گوشم می‎نواخت. اعتماد مامان به برادرش، از باوری که به دختر دوازده ساله‌اش داشت، بیش‌تر بود.
 
بالا پایین