- Mar
- 10,552
- 27,243
- مدالها
- 9
خدا یک شب تو را در سی*ن*هی من زاد ، باور کن
یقینی در گمان پیچید و دستم داد ، باور کن
تو مثل هرچه هستی در درون من نمیگنجی
مرا ویرانه کردی خانهات آباد ! باور کن
اگرچه بر دلم بارید طوفانِ عظیمِ شک
پلی بین دل ما بود از پولاد ، باور کن
نمیفهمم زبان واژههای آتشینت را
رهایی مثل یک آشوب ، یک فریاد ، باور کن
تو از نسل عقیم گریههای رفته از یادی
که تنهایی تو را در چشمهایم زاد ، باور کن ..
یقینی در گمان پیچید و دستم داد ، باور کن
تو مثل هرچه هستی در درون من نمیگنجی
مرا ویرانه کردی خانهات آباد ! باور کن
اگرچه بر دلم بارید طوفانِ عظیمِ شک
پلی بین دل ما بود از پولاد ، باور کن
نمیفهمم زبان واژههای آتشینت را
رهایی مثل یک آشوب ، یک فریاد ، باور کن
تو از نسل عقیم گریههای رفته از یادی
که تنهایی تو را در چشمهایم زاد ، باور کن ..