جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

در حال تایپ [عشق نابودگر] اثر «الناز سعدی زاده کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تایپ رمان توسط الناز♡ با نام [عشق نابودگر] اثر «الناز سعدی زاده کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 425 بازدید, 5 پاسخ و 7 بار واکنش داشته است
نام دسته تایپ رمان
نام موضوع [عشق نابودگر] اثر «الناز سعدی زاده کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع الناز♡
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط NIRI
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

الناز♡

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Oct
12
167
مدال‌ها
1
رمان: عشق نابودگر
نویسنده: الناز سعدی زاده
ژانر: جنایی، عاشقانه، تراژدی
ناظر: @حسنا♡
خلاصه: در فلسفه‌ی زندگی‌اش غرورش بود و تکبرش، لحنش هم‌چون نیش‌ماری می‌سوزاند و نابود می‌کرد. گویی به نیش‌مار شهورت داشت و از طرفی با آن دوگانگی‌اش زندگی‌اش را تباه کرده بود و در تاریکی و سیاهی کوبانده بود و هیچ راه گذشتی نداشت‌ اما در لابه‌لای تاریکیِ سیاه، سوزش نور امیدی سرچشمه گرفت... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,341
45,496
مدال‌ها
23
.jpg

نویسندهی عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن رمان بوک برای منتشر کردن رمان خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.
قوانین تایپ رمان

و برای پرسش سوالات و رفع اشکالات خود در را*بطه با رمان، به لینک زیر مراجعه کنید.

پرسش و پاسخ تایپ رمان

دوستان عزیز برای سفارش جلد رمان خود بعد ۱۵ پست در تاپیک زیر درخواست دهید.

درخواست جلد

میتوانید برای پیشرفت قلم خود بدون محدودیت پارت درخواست منتقد همراه دهید.

درخواست منتقد همراه

پس از 30 پارت در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید.

درخواست نقد شورا

و اگر درخواست تگ داشتید، میتوانید به تاپیک زیر مراجعه کنید و بعد از خواندن شرایط و با داشتن شرایط، درخواست تگ دهید.

درخواست تگ

و پس پایان یافتن رمان، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید.

اعلام پایان رمان

با تشکر از همراهی شما

| کادر مدیریت انجمن رمان بوک|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

الناز♡

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Oct
12
167
مدال‌ها
1
مقدمه:
در آتشی می‌سوختم که گویی پایانی نداشت، دقایق‌ها می‌گذشت و لحظه‌ها تاریک‌تر! درونم درد بود و رنج!
بی‌آن‌ که کسی بفهمد برای خودم زندگی ساخته بودم که سرتاسرش را تاریکی فرا می‌گرفت و بس! من بود که نیش‌مارش در آن دنیا حکم فرما بود. من بودم آتش نجم!

نویسنده: الناز سعدی زاده
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

الناز♡

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Oct
12
167
مدال‌ها
1
شنیده‌اید که مرگ خود‌به‌خود و بی‌درنگ به سراغ آدم‌ها میاد؟ یا شنیده‌اید که بی‌درنگ انسان‌های بی‌گناهی مجازتِ خواسته‌های مردمی می‌شوند که گویی گناه‌کار بودند؟ چهره‌ی کیست که در آن تاریکی نقش بسته! آیا ستاره‌ی صبحگاهی‌ست آن‌هم در تاریکی شب و آن بالای کو‌ه‌ها! یا عاشقانه‌ای‌ست در حال آغاز است و به نام من ثبت خواهد شد؟ او کیست که آهسته گام بر می‌دارد، کیست که صدای گام‌هایش این‌گونه زرین است؟ چهره‌‌ی کیست که در این تاریکی نقش بسته؟ گاه نسیم بهانه می‌شو‌د برای صحبت کردنِ دو غریبه آن‌هم در دو ظاهر متفاوت، آن کیست؟ یا این‌طور بگم که داستان را از زبان پرندگان خواهیم شنید، پرندگان همیشه در حال پروازند، همان کولی‌های بی‌خانمان مثال عابر روان؟ درد یا عشق، دوستی دیرینه‌ است همراهش یک عالم خاطره دارد بعضی‌هایشان شیرین و بعضی‌هایشان تلخ، بنابراین من با آن همه خاطرات حاضران یک مهولیم! آن‌قدر ملاقات با تو را دوست می‌دارم و برایم شیرین است که اقلب به دیدار تو می‌آیم، آیا تو کنارم می‌مانی آیا با بدی‌هایی که از من دیده‌ای باز کنارم می‌مانی؟ آیا فهمیده‌ای که قلبم مثل لاله تو را می‌پرستد و بدون تو را یک لحظه نمی‌خواهد؟ یا حس کرده‌ای دلم برایت عاشقانه‌هایت را که نمی‌طلبد آیا با وجود سنگ‌ریزه‌های اطرافمان باز همانند پرستویی به دورِ من می‌گردی؟ آیا به من فرصتی خواهی داد تا که تنهاییت را با حاضران بی‌مهاب سپری کنم؟ آیا دلت را به نامم ثبت می‌کنی و عاشقانه‌هایت را به قلبم سرازیر می‌کنی؟ آیا می‌گذاری گام‌هایم را به سمتت بردارم و تاریکی لحظه‌هایمان را روشن کنم؟
آیا می‌گذاری عاشقت باشم و هر چه در میان‌مان هست را نابود کنم؟ فقط تو باشی و من! فقط من باشم و تو! آیا این فرصت را به من می‌دهی؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

الناز♡

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Oct
12
167
مدال‌ها
1
دست‌هام رو مشت می‌کنم و به جایی که اشاره کرده بود چشم می‌دوزم؛ یک گلدون شکسته و بی‌ارزش کنار جوب آبی افتاده بود.
رهگذران بی‌اهمیت ازش گذشت می‌کردن!
گوشه‌ی لبم بالا می‌پره و قلبم ضربان می‌گیره؛ تند‌تر از قبل، بی‌منطق‌تر از قبل و دردناک‌تر از قبل؛ انگار آروم آروم داشت به مرز انفجار می‌رسید.
- یادت میاد، یه روز بهم گفتی، گلدونی که بشکنه دیگه گلدون نمیشه؟!
می‌خواست قلبم رو ذره‌ به ذره؛ آروم‌ به آروم، خورد و خاکشیر کنه، مگه نه؟!
چشم می‌بندم و به صدای قلبم بی‌اعتنایی می‌‌کنم؛ صدای پوف کشانش رو می‌شنوم و من پر میشم از عطر تنش!
- من شکستم عاطفه.
بوم!
انفجار قلب، روح، همه‌ی وجودم در کسری از ثانیه نابود شدن؛ انفجار آرزوهام و خوشی‌هام، جایگزین غم و غصه؛ کاشتن اشک و بغض!
ناگهانی بود نه؟!
قدمی به جلو برمی‌دارم که لب‌هاش می‌لغزن و دوباره شروع می‌کنه، پس چرا هنوز سرپا بودم؟
- من از مردن نمی‌ترسم، اصلا، ابدا؛ ولی بدجور شکستم عاطی، بدجور؛ می‌دونی چرا؟!
اشکی هم مونده سرازیر بشه، قلبی مونده برای تپیدن؟! نه! نمونده من شکستم ولی اون، آخ از اون؛ بس نمی‌کنه دوباره زبان باز می‌کنه و تار و پود خاک باقی مونده‌ی من رو فوت می‌کنه به همین راحتی:
- عاطی مادرم داره می‌میره، می‌دونی بی‌پولی یعنی چی؟
 

NIRI

سطح
7
 
خانمِ نیری.
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
6,023
26,555
مدال‌ها
12
«نویسنده تایپ این اثر را موکول کرده»
تاپیک تا اطلاع ثانوی بسته خواهد بود.
[..کادر مدیریت بخش کتاب..]
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین