جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار عطار نیشابوری

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط mobina01 با نام عطار نیشابوری ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,216 بازدید, 145 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع عطار نیشابوری
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
دیوانه شدم زلف تو زنجیر کنم
به زان که هوای عقل دلگیر کنم

در عشق تو هر حیله که میاندیشم
از پیش نمیرود چه تدبیر کنم
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
گر بخواهی ریخت خونم، باک نیست
من درین خون ریختن یار توأم

بر دل و جانم مکن زور ای صنم
کز دل و جان، عاشق زار توام
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
ای دل! دانی که او سزاوار تو نیست
چه عشوه فروشی که خریدار تو نیست

ای عاشق درمانده! بیندیش آخر
دل برکاری منه که آن کار تو نیست
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
گـٖل بـاش که همنشین عطّار شوی
زان پیش که همدم خس و خار شوی

زحمت متراش و جمله رحمت باش
پل باش بجای آنکـه دیـوار شـوی
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
عاشق لعل شکربار توام
فتنهٔ زلف نگونسار توام

هیچ کارم نیست جز اندوه تو
روز و شب پیوسته در کار توام

بر من بی دل جهان مفروش از آنک
کز میان جان خریدار توام

تو چو خورشیدی و من چو ذره‌ام
کی من مسکین سزاوار توام

گفته‌ای کم گیر جان در عشق من
کم گرفتم چون گرفتار توام

گر بخواهی ریخت خونم باک نیست
من درین خون ریختن یار توام

جان من دربند صد اندوه باد
گر به جان دربند آزار توام

بر دل و جانم مکن زور ای صنم
کز دل و جان عاشق زار توام

چون پدید آمد رخت از زیر زلف
تا بدیدم ناپدیدار توام

زلف مشکین برگشای و برفشان
کز سر زلف تو عطار توام
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
گر چنین سنگدل بمانی تو
وه که بس خون‌ها برانی تو

چه بلایی بر اهل روی زمین
از بلاهای آسمانی تو

از تو صد فتنه در جهان افتاد
فتنهٔ جملهٔ جهانی تو

فتنه برخیزد آن زمان که سحر
فرق مشکین فرو فشانی تو

دهن عقل باز ماند باز
چون درآیی به خوش زبانی تو

همه اهل زمانه دل بنهند
بر امیدی که دلستانی تو

خط نویسی به خون ما چو قلم
سرکشان را به سر دوانی تو

سرگرانی و سرکشی چه کنی
که سبک روح‌تر از آنی تو

باده ناخورده از من بیدل
با من آخر چه سر گرانی تو

چشم من ظاهرت همی بیند
گرچه از چشم بد نهانی تو

اگر از من کنار خواهی کرد
روز و شب در میان جانی تو

گلی از گلستانت باز کنم
که به رخ همچو گلستانی تو

شکری از لب تو بربایم
که به لب چون شکرستانی تو

خون فشانند عاشقان بر خاک
چون ز یاقوت درفشانی تو

چند آخر به خون نویسی خط
هیچ خط نیز می ندانی تو

دل عطار در غمت ریش است
مرهمی کن اگر توانی تو
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
ز دست رفت مرا بی تو روزگار دریغ
چه یک دریغ که هر دم هزاربار دریغ

به هرچه درنگرم بی تو صد هزار افسوس
به هر نفس که زنم بی تو صد هزار دریغ

دلی که آب وصالش به جوی بود روان
بسوخت زآتش هجر تو زار زار دریغ

چو لاله‌زار رخت شد ز چشم من بیرون
ز خون چشم رخم شد چو لاله‌زار دریغ

چو گل شکفته بدم پیش ازین ز شادی وصل
به غم فرو شدم اکنون بنفشه‌وار دریغ

ز دور چرخ خروش و ز بخت بد فریاد
ز عمر رفته فغان و ز روزگار دریغ

چه گویم از غم عهد جهان که تا که جهانست
بنای عهد جهان نیست استوار دریغ

اگر جهان جفاپیشه را وفا بودی
مرا جدا نفکندی ز غمگسار دریغ

دلت که گلشن تحقیق بود ای عطار
بسوخت همچو دل لاله ز انتظار دریغ
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
گر دیدهوری مرد لقا باید شد
مستغرق وحدتِ خدا باید شد

جایی که بود وجود دریا دایم
مشغول به کُوپْله چرا باید شد
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
گر مرد رهی راه نهان باید رفت
صد بادیه را به یک زمان باید رفت

گر میخواهی که راهت انجام دهد
منزل همه در درون جان باید رفت
 
بالا پایین