عکس شخصیت عکس شخصیت‌های رمان در حصار ابلیس/اثر ساناز هموطن/کاربر رمان بوک

[ساناز هموطن]

🍁تصویر مربوط به پارت ۳۹ رمان...🍁

در حال تایپ - [ درحصار ابلیس] اثر «ساناز هموطن کاربر انجمن رمان بوک»

پارت۳۸ شاهین و شهاب به همراه شارلون، بعد از بلند شدن از زمین و ترمیم شکستگی‌هایشان، با ناباوری به جوی خونی که روی سنگ‌های سفید کف کافه روان شده بود نگاه کردند! صدای جاز اُرگ که توسط سِكوانسر دستگاه به طور خودكار نواخته میشد، هنوز با رقص نورها در فضای تاریک کافه طنین‌انداز بود! شاهین با ناباوری...

forumroman.com

 

[ساناز هموطن]

🍁تصویر مربوط به پارت ۴۰ رمان...🍁

در حال تایپ - [ درحصار ابلیس] اثر «ساناز هموطن کاربر انجمن رمان بوک»

پارت۳۸ شاهین و شهاب به همراه شارلون، بعد از بلند شدن از زمین و ترمیم شکستگی‌هایشان، با ناباوری به جوی خونی که روی سنگ‌های سفید کف کافه روان شده بود نگاه کردند! صدای جاز اُرگ که توسط سِكوانسر دستگاه به طور خودكار نواخته میشد، هنوز با رقص نورها در فضای تاریک کافه طنین‌انداز بود! شاهین با ناباوری...

forumroman.com

 

[ساناز هموطن]

🍁تصویر مربوط به پارت ۴۱ رمان...🍁

در حال تایپ - [ درحصار ابلیس] اثر «ساناز هموطن کاربر انجمن رمان بوک»

پارت۳۸ شاهین و شهاب به همراه شارلون، بعد از بلند شدن از زمین و ترمیم شکستگی‌هایشان، با ناباوری به جوی خونی که روی سنگ‌های سفید کف کافه روان شده بود نگاه کردند! صدای جاز اُرگ که توسط سِكوانسر دستگاه به طور خودكار نواخته میشد، هنوز با رقص نورها در فضای تاریک کافه طنین‌انداز بود! شاهین با ناباوری...

forumroman.com

 

[ساناز هموطن]

🍁تصاویر مربوط به پارت ۴۲ رمان...🍁

در حال تایپ - [ درحصار ابلیس] اثر «ساناز هموطن کاربر انجمن رمان بوک»

پارت۳۸ شاهین و شهاب به همراه شارلون، بعد از بلند شدن از زمین و ترمیم شکستگی‌هایشان، با ناباوری به جوی خونی که روی سنگ‌های سفید کف کافه روان شده بود نگاه کردند! صدای جاز اُرگ که توسط سِكوانسر دستگاه به طور خودكار نواخته میشد، هنوز با رقص نورها در فضای تاریک کافه طنین‌انداز بود! شاهین با ناباوری...

forumroman.com

 

[ساناز هموطن]

🍁تصویر مربوط به پارت ۴۳ رمان...🍁

در حال تایپ - [ درحصار ابلیس] اثر «ساناز هموطن کاربر انجمن رمان بوک»

پارت۳۸ شاهین و شهاب به همراه شارلون، بعد از بلند شدن از زمین و ترمیم شکستگی‌هایشان، با ناباوری به جوی خونی که روی سنگ‌های سفید کف کافه روان شده بود نگاه کردند! صدای جاز اُرگ که توسط سِكوانسر دستگاه به طور خودكار نواخته میشد، هنوز با رقص نورها در فضای تاریک کافه طنین‌انداز بود! شاهین با ناباوری...

forumroman.com

 

[ساناز هموطن]

🍁تصویر مربوط به پارت ۴۴ رمان...🍁

در حال تایپ - [ درحصار ابلیس] اثر «ساناز هموطن کاربر انجمن رمان بوک»

پارت۳۸ شاهین و شهاب به همراه شارلون، بعد از بلند شدن از زمین و ترمیم شکستگی‌هایشان، با ناباوری به جوی خونی که روی سنگ‌های سفید کف کافه روان شده بود نگاه کردند! صدای جاز اُرگ که توسط سِكوانسر دستگاه به طور خودكار نواخته میشد، هنوز با رقص نورها در فضای تاریک کافه طنین‌انداز بود! شاهین با ناباوری...

forumroman.com

 

[ساناز هموطن]

🍁تصویر مربوط به پارت ۴۵ رمان...🍁

در حال تایپ - [ درحصار ابلیس] اثر «ساناز هموطن کاربر انجمن رمان بوک»

پارت۳۸ شاهین و شهاب به همراه شارلون، بعد از بلند شدن از زمین و ترمیم شکستگی‌هایشان، با ناباوری به جوی خونی که روی سنگ‌های سفید کف کافه روان شده بود نگاه کردند! صدای جاز اُرگ که توسط سِكوانسر دستگاه به طور خودكار نواخته میشد، هنوز با رقص نورها در فضای تاریک کافه طنین‌انداز بود! شاهین با ناباوری...

forumroman.com

 

[ساناز هموطن]

🍁تصویر مربوط به پارت ۴۶ رمان...🍁

در حال تایپ - [ درحصار ابلیس] اثر «ساناز هموطن کاربر انجمن رمان بوک»

پارت۳۸ شاهین و شهاب به همراه شارلون، بعد از بلند شدن از زمین و ترمیم شکستگی‌هایشان، با ناباوری به جوی خونی که روی سنگ‌های سفید کف کافه روان شده بود نگاه کردند! صدای جاز اُرگ که توسط سِكوانسر دستگاه به طور خودكار نواخته میشد، هنوز با رقص نورها در فضای تاریک کافه طنین‌انداز بود! شاهین با ناباوری...

forumroman.com

 

[ساناز هموطن]

🍁تصویر مربوط به پارت ۴۷ رمان...🍁

در حال تایپ - [ درحصار ابلیس] اثر «ساناز هموطن کاربر انجمن رمان بوک»

پارت۳۸ شاهین و شهاب به همراه شارلون، بعد از بلند شدن از زمین و ترمیم شکستگی‌هایشان، با ناباوری به جوی خونی که روی سنگ‌های سفید کف کافه روان شده بود نگاه کردند! صدای جاز اُرگ که توسط سِكوانسر دستگاه به طور خودكار نواخته میشد، هنوز با رقص نورها در فضای تاریک کافه طنین‌انداز بود! شاهین با ناباوری...

forumroman.com

 

[ساناز هموطن]

🍁تصاویر مربوط به پارت ۴۸ رمان...🍁

در حال تایپ - [ درحصار ابلیس] اثر «ساناز هموطن کاربر انجمن رمان بوک»

پارت۴۸ لوسیفر به همراه جادوگر کاتار، که از داخل گوی رصد شاهد همه وقایع داخل سیاه‌چال بودند؛ با دیدن عکس‌العمل شاهین و آمیدان و ترمیم برده‌ها، با خوشحالی فریاد شادی کشیدند! لوسیفر با چشمانی حلقه زده از اشک، دست روی قلب‌اش گذاشت و گفت: - این لحظه از قشنگ‌ترین و ماندگارترین خاطرات ذهن من خواهد...

forumroman.com