مجموعه اشعار فاضل نظری

[mobina01]

بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه! بی تاب شدن، عادت کم حوصله هاست

همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ، چه فرقی دارد؟
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می‌پرسمت از مساله ی دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه ی مسأله هاست...

 

[mobina01]

من بودم و دلواپسی و یک دل خسته
تو بودی همان ک.س که به این دل بنشسته

تو رفتی و از رفتن تو مانده برایم
رسوایی عشق تو و یک قلب شکسته...

 

[mobina01]

عقل با دل رو به رو شد صبح دلتنگی بخیر

عقل بر می گشت راهی را که دل پیموده بود..

 

[mobina01]

خود این حکایتِ هر روزِ روزگار من است
به غم دچار چنانم که غم دچارِ من است

نسیم سبز بهاری وزید بر خاکم
اگر خطا نکنم عطر، عطرِ یار من است

کدام گریه از این سنگ شسته است غبار
کدام لحظه‌ی روشن در انتظار من است

پرید پلک دلم میهمانِ جانم کیست؟
کدام دسته گل امروز بر مزار من است؟

مرا تحمل دیدار اشک‌های تو نیست
فدای آن دلِ غمگین که داغدار من است

عجیب نیست اگر جانِ رفته باز آید
مسیحِ گم شده‌ام، یوسفم کنار من است

بگیر دست مرا تا ز خاک برخیزم
اگر چه سوخته‌ام نوبتِ بهار من است

اگر خطا نکنم عطر، عطر یار من است
کدام دسته گل امروز بر مزار من است؟

 

[mobina01]

در وفاداری ندیدم هیچ‌ک.س را مثل تو
ای غم
از حالِ دلم یک لحظه غافل نیستی!

 

[mobina01]

گفت: اولین نشانه‌ی عاشق شدن غم است؟
بوسیدمش به گریه و گفتم: غمت مباد!

 

[mobina01]

به نسیمی همه راه به هم می ریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد

سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن،ماه به هم می ریزد

عشق بر شانه هم چیدنِ چندین سنگ است
گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد

آن چه را عقل به یک عمر به دست آورده
دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد

آه یک روز همین آه تو را می گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد...

 

[mobina01]

به روی آینه پر غبار من بنویس
بدون عشق،
جهان جای زندگانی نیست...

 

[mobina01]

غمت مباد که
دنیا ز هم جدا نکند

رفیق های در آغوش هم
گریسته را

 

[mobina01]

داغی که بوسه‌ی تو، به لب‌های ما نهاد
یادش‌ بخیر و خاطره‌اش جاودانه باد

بر من ببخش، گاه چنان دوست دارمت
کز یاد می‌برم که مرا برده‌ای ز یاد...