جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {فردای‌ جزین} اثر •دیاناس کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط دیاناس❀ با نام {فردای‌ جزین} اثر •دیاناس کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,164 بازدید, 30 پاسخ و 8 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {فردای‌ جزین} اثر •دیاناس کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع دیاناس❀
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

دیاناس❀

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
81
665
مدال‌ها
2
می‌روی و من به زانو درمی‌آیم. می‌روی و برایت اشک چشم‌هایم، ریزش قلبم، قفل شدن مغزم مهم نیست. می‌روی و برای آخرین بار است که چشم به قامتت می‌دوزم. می‌دانم قرار است جهان کوچکم به اندازه‌ی تمام خاطراتمان بزرگ باشد!
 
موضوع نویسنده

دیاناس❀

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
81
665
مدال‌ها
2
احمقانه بود!
من دفتر شعرم را برایت به نقش و نگار می‌کشیدم، برایت نامه می‌نوشتم و تکه متن‌هایم را برایت گوشه‌ای از دفترم می‌گذاشتم. تو اما در جدایی از من، اُسکار امسال را از آن خود کردی!
 
موضوع نویسنده

دیاناس❀

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
81
665
مدال‌ها
2
دیری‌ست به سردی چشم‌هایت، آغوش بی‌مهرت، نوازش خیالین دست‌هایت و لحن کم‌رنگ صدایت عادت کرده‌ام. تو را برای عشق نه، برای ادامه دادن می‌خواهم!
 
موضوع نویسنده

دیاناس❀

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
81
665
مدال‌ها
2
التیام میافتم به دست همان‌کَس و به خاک و خون می‌کشیدم و این نهایت غم یک تئاتر سوت و کور را به پرده می‌کشید؛ محکوم به تحمل سکوتی اجباری.
 
موضوع نویسنده

دیاناس❀

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
81
665
مدال‌ها
2
برایم لالایی بخوان! گوش‌هایم مالوف شنیدن بم صدایت‌اند. می‌خواهم چشم به دنیایی ببندم که قرار است تو را سبعانه‌ترین شیوه‌ی ممکن از من بگیرد.
 
موضوع نویسنده

دیاناس❀

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
81
665
مدال‌ها
2
و من برایش مهم بودم. گاهی هم با ارتقاء درجه، دوستم می‌داشت برای دوره‌ی کوتاهی از زندگی‌اش. صحبتی نبود؛ باید به زانو درمی‌آمدم در برابر این نخواسته شدن‌ها.
 
موضوع نویسنده

دیاناس❀

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
81
665
مدال‌ها
2
همان دریای ترک شده بودم؛ شاید برای همین گاه و بی‌گاه، همه چیز را مُرده در خود میافتم. ماهی‌های ذوقم، موج خنده‌هایم، رقص ذوق‌های کودکانه‌ام!
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

دیاناس❀

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
81
665
مدال‌ها
2
می‌گفت دوستت دارم؛ اما دیگر دست‌هايم را نمی‌‌بوسید، گونه‌هایم را نوازش نمی‌کرد، سرش را در آغوشم پنهان نمی‌کرد. دیگر میلی به نوازش موهای کوتاه و مواجم نداشت. درست می‌گفت؛ دوستم داشت!
 
موضوع نویسنده

دیاناس❀

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
81
665
مدال‌ها
2
فکر از دست دادن دست‌هایت تکه‌های سرم را به مرز فروپاشی نزدیک می‌‌کند. غم‌انگیز است حسرت فرداها را خوردن؛ اما نمی‌توان بی‌تفاوتی چشم‌هایت را از ذهن به فراموشی رساند.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین