جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار فروغ فرخزاد

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط - گیتی - با نام فروغ فرخزاد ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 5,995 بازدید, 310 پاسخ و 7 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع فروغ فرخزاد
نویسنده موضوع - گیتی -
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,701
27,712
مدال‌ها
9
انگار در مسیری از تجسم پرواز بود که یک روز آن پرنده‌
نمایان شد
انگار از خطوط سبز تخیل بودند
آن برگ‌های تازه که در شهوت نسیم نفس می‌زدند
انگار
آن شعله‌های بنفش که در ذهن پاک پنجره‌ها می‌سوخت
چیزی بجز تصور معصومی از چراغ نبود

در کوچه‌ باد می‌آمد
این ابتدای ویرانیست آن روز هم که دست‌های تو ویران شدند باد می امد
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,701
27,712
مدال‌ها
9
ای شب از رویای تو رنگین شده
سی*ن*ه از عطر تو‌ ام سنگین شده
ای بروی چشم من گسترده خویش
شـادیم بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی کـه شـوید جسم خاک
هستی ام ز آلودگی ها کـرده پاک
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,701
27,712
مدال‌ها
9
شب پریشان می‌خرامد در خموشی‌های ساحل
می تپد در سی*ن*ه‌ام دل، تو می‌آیی تو می‌آیی

می تراود عطر بوسه از گل سرخ لبانت
می درخشد دیدگانت، چه زیبایی چه زیبایی

می گشایی پرده‌ی راز با نگاهی پر ز تشویش
من به گوشت می‌سرایم نغمه‌ای از غم خویش

در خموشی‌های ساحل این منم تنهای تنها
خفته در آغوش رویا،چه رویایی چه رویایی

شب پریشان می‌خرامد در خموشی‌های ساحل
می‌تپد در سی*ن*ه‌ام دل، تو می‌آیی تو می‌آیی
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,701
27,712
مدال‌ها
9
مي روم ، اما نمي پرسم ز خويش
ره كجا؟ منزل كجا؟ مقصود چيست؟

بوسه مي بخشم ، ولي خود غافلم
كاين دل ديوانه ، را معبود كيست؟

آه ، آري ، اين منم ، اما چه سود
" او" كه در من بود ، ديگر نيست، نيست

مي خروشم زير لب ، ديوانه وار
"او" كه در من بود ، آخر كيست؟ كيست؟
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,701
27,712
مدال‌ها
9
شادم که در شرار تو می‌سوزم
شادم که در خیال تو می‌گریم
شادم که بعد وصل تو، باز این‌سان
در عشق بی‌زوال تو می‌گریم

پنداشتی که چون ز تو بُگسستم
دیگر مرا خیال تو در سر نیست؟
امّا چه گویمت که جز این آتش
بر جان من، شراره‌ی دیگر نیست

شب‌ها چو در کناره‌ی نخلستان
کارون ز رنج خود به خروش آید،
فریادهای خسته‌ی من گوئی
از موج‌های خسته به گوش آید

شب لحظه‌ای به ساحل او بنْشین
تا رنج آشکار مرا بینی
شب لحظه‌ای به سایه‌ی خود بنگر
تا روح بی‌قرار مرا بینی

من با لبان سردِ نسیم صبح
سر می‌کنم ترانه برای تو
من، آن ستاره‌ام که درخشانم
هر شب در آسمانِ سرای تو

غم نیست گر کشیده حصاری سخت
بین من و تو، پیکر صحراها
من، آن کبوترم که به تنهایی
پر می‌کشم به پهنه‌ی دریاها

در دل چگونه یاد تو می‌میرد؟
یاد تو، یاد عشق نخستین است
یاد تو، آن خزان دل‌انگیزی‌ست
کو را هزار جلوه‌ی رنگین است...
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,701
27,712
مدال‌ها
9
ما حقیقت را در باغچه پیدا کردیم
در نگاه شرم آگین گلی گمنام
و بقا را در یک لحظه ی نامحدود
که دو خورشید به هم خیره شدند
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,701
27,712
مدال‌ها
9
پشت شیشه برف می بارد
پشت شیشه برف می بارد
در سکوت سی*ن*ه ام دستی
دانه‌ی أندوه می‌کارد

مو سپید آخر شدی ای برف
تا سرانجامم چنین دیدی
در دلم بارید ... ای افسوس
بر سر گورم نباریدی
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,701
27,712
مدال‌ها
9
نیست یاری تا بگویم
راز خویش ناله پنهان کرده‌ام
در ساز خویش
چنگ اندوهم
خدا را زخمه‌ای

زخمه‌ای،
تا برکشم آواز خویش...
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,701
27,712
مدال‌ها
9
آری....چرا نگویمت ای چشم آشنا
من هستم آن عروس خیالات دیرپا
من هستم آن زنی که سبک پا نهاده است
بر گور سرد و خاموش لیلی بی وفا
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,701
27,712
مدال‌ها
9
او شراب بوسه می‌خواهد ز من
من چه گویم قلب پر امید را
او به فکر لذت و غافل که من
طالبم آن لذت جاوید را
 
بالا پایین