مجموعه اشعار قائم مقام فراهانی

[DELARAM]

دیبا همه زیباتر از استبرق جنت

جوشن همه روشن تر از آئینه بیضا

یک قوم گزیده سرانگشت تحیر

یک قوم گزیده لب دیوار تماشا

 

[DELARAM]

یک قوم همی آمده از دشت به خرگاه

یک قوم همی آمده از شهر به صحرا

با بخت همی گفتم: کای روسیه آخر

تا کی ز تو باشم من درمانده و دروا

 

[DELARAM]

من از تو، به رنج اندر و در صومعه زاهد

امروز به رقص اندر و در مدرسه ملا

گفت: این گنه از تست که گویند ترا نیست

در گفت بد از عرض خود اندیشه و پروا

 

[DELARAM]

گفتم: به ملک، گفتند گفت:آری و گفتم:

آوخ که شدم کشته به کام دل اعدا

گفت: از چه هراسی که شه عادل هرگز

بی حجت قاطع نکشد تیغ، بیاسا

 

[DELARAM]

گفتم: نه هراسم ز ک.س الا تو و گرنه

نطق من و تقریر هجاکو، کی، حاشا

گفت: ازمن اگر بیم همی داری بگریز

گفتم: به کجا؟گفت: به خاک در، دارا

 

[DELARAM]

عباس شه آن خسرو فرخنده کز آغاز

هم یاور دین آمده، هم داور دنیا

آنک از اثر تربیتش خیزد و ریزد

از ابر نم، از لجه یم، لولو لالا

 

[DELARAM]

وان کز نظر مکرمتش آید و زاید

از رز عنب، از آب عنب نشاه صهبا

هر جا ز حدیثش سخنی افتد خیزد

از خاک نی ، از نی، شکر ، از شکر، حلوا

 

[DELARAM]

گر پرتو لطفش نبود بار ور آید

کی شاخ به گل، تاک به مل، خار به خرما؟

ور قوت حکمش نبود جلوه گر آید

کی آینه صافی از صخره صما

 

[DELARAM]

ای خسرو فرخنده که گردنده به حکمت
دور شب و روزست مدار مه و سال است
اینک به ره کعبه درگاه شهنشاه
امروز به حکم تو مرا شد رحال است

 

[DELARAM]

این نیز یقین است که دارای جهان را
از رزم تو و بزم تو زین بنده سوال است
پاسخ چه دهم دادگرا خود تو بفرما ی
زین بنده چه زیبنده به جز صدق مقال است؟