جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

برگزیده {قبر فروید؛ پشت خانه} اثر •LeCiel کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط Erf با نام {قبر فروید؛ پشت خانه} اثر •LeCiel کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,470 بازدید, 18 پاسخ و 10 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {قبر فروید؛ پشت خانه} اثر •LeCiel کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع Erf
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

Erf

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Nov
32
944
مدال‌ها
2
میخکی لای کتابم نیست!
جای میخک تو را در خاک، دفن کرده‌ام
به جای شادابی، افکار تو را کاشته‌ام!
چرا فکر می‌کنیم؟
چرا فتح می‌کنی ذهنم را؟
و چرا دلیل می‌خواهی ز شاعری افسرده
که بر سر هر کوچه‌ای میخکی به یادگار گذاشته است؟
چرا فکر می‌کنیم؟
وقتی نگاه کردن این چینن زیباست!
نگاه کردن به یک قتل
به شاعری که می‌میرد!
 
موضوع نویسنده

Erf

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Nov
32
944
مدال‌ها
2
درخت مو
خودش را در آغو*ش می‌کشد
تا ز غربت رهایی یابد
اما من هزار تکه‌ام
در حوض.
میخک‌های سیاه و سفیدم
پیکار می‌کنند تا برسند به مرگ
و او به من می‌گوید
مرگ رقاصی فریبنده است.
مرگ زخمی‌ست؛
که ذهن را می‌خراشد
پس چرا میخک‌هایم پژمرده ‌نمی‌شوند؟
کاش به جای میخک
درخت مو می‌کاشتم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Erf

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Nov
32
944
مدال‌ها
2
حیات ما
آغاز غفلت آدم و حواست
و مرگ
بیداری ندامت است پس از یک بو*سه
و همیشه هوشیاری با ماست
حتی در خواب!
و در سبزترین چینش یک احساس، خراشی هست
گویا خنجری بر دل حواست
وقت خواب است
و چشمان فروید باز
مردی که همه چیز می‌داند
جز آنچه در کدام جهنم خواهد زیست!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Erf

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Nov
32
944
مدال‌ها
2
هر شب افکارش را می‌شوید
و بر رخت بلند درخت پهن می‌کند
تا در خوابی دیگر
از پنجره‌ای تازه، در میان خاکسترهای فرومانده
روشنی را پیدا کند.
اما ما آدمیان زنده
که بی‌خوابی تحفه‌ی دردهایمان است
می‌دانیم
روشنایی همچو سیبِ کال
بیهوده است

تنها به درد مردگان زیر زمینی می‌خورد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Erf

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Nov
32
944
مدال‌ها
2
هیچ موج خاموشی
بی دلیل
به اقیانوس بیدار نمی‌رسد.
هیچ لغزشی، چو فرار ماهی
ز خستگی نیست.
در طرح‌واره‌ی یک گلیم
همه نقش‌ها هوشیارند!
هیچ کدام بی‌دلیل به خواب نمی‌روند... .
 
موضوع نویسنده

Erf

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Nov
32
944
مدال‌ها
2
توهمات سرد و گرم
در دریای چهره‌اش غرقند...
او از رویش، از تولدی دیگر می‌ترسد.
چرا که فکر می‌کند طنابی‌ست برگردن روح او
برای خداحافظی از زمین.
و من مرگ اقاقی را می‌بینم...
شکوفه‌هایی که چشم بازنکرده
خاک آن‌هارا فرا می‌گیرد
و درختی که جز شاخه‌هایش همدمی ندارد
حیاط خانه‌ی ما تاریک است
حتی در روز!
و زمزمه‌ی او امید را از حوض می‌گیرد
"آفتاب، برچهره‌ی مرده نمی‌تابد...
هرگز، آفتاب... نمی‌آید!"
 
موضوع نویسنده

Erf

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Nov
32
944
مدال‌ها
2
بازتاب ذهن فروید
بر آینه‌ی تازه متولد شده‌ی من
قتل یک رویاست به دست خواب
و شاید خوابی باشد که در رویا می‌میرد.
و چه زیبا بود زندگی
اگر نمی‌خوابیدم تا زندگی کنم
اما اینگونه نیست... می‌خوابم تا اندکی کمتر باشم!
بازتاب ذهن فروید
بر آینه‌ی تازه متولد شده‌ی من
چیزی جز فرار نیست...
همچو حمله‌ی یک تبر به چوبی خشک
که می‌دود و می‌گرید در پیله‌ی ترس.

(ادامه دارد)
 
موضوع نویسنده

Erf

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Nov
32
944
مدال‌ها
2
تصنیفی از فروید در میان کلاغ های گمشده:
(کلاغ گمشده نشان از انسان شوربختی دارد که خودش را گم کرده است.)

چرا چشمانتان را می‌بندید؟
از ترس؟ ترس طفل خانه زاد ماست.
وقتی در حوالی گناه، طفلی می‌روید!
بی آنکه دیگر بخواهیم او را بکشیم؛ ترو خشکش میکنیم.
و در آخر روزی هزار بار، به هزار و یک طریق
به خود می گوییم: مار در آستین پرورش دادیم!
حرامزاده‌ای که هار شد نه رام.
 

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
May
3,427
13,043
مدال‌ها
17
«نویسنده تایپ این اثر را موکول کرده»
تاپیک تا اطلاع ثانوی بسته خواهد بود.
[کادر مدیریت بخش ادبیات]
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین