جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

انشاء قبیله من شهر من

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته انشاء‌های کاربران توسط Mhb با نام قبیله من شهر من ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 192 بازدید, 0 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته انشاء‌های کاربران
نام موضوع قبیله من شهر من
نویسنده موضوع Mhb
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Mhb
موضوع نویسنده

Mhb

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Mar
25
122
مدال‌ها
1
نویسنده. مهدی میکائیلی
ژانر. اجتماعی
قبیله من، شهر من
هر ک.س دلبسته شهری ست که در آن زندگی می کند. با گذر زمان شبیه محل سکونت خود می شود.

یکی با کویری در دلش، تنهایی لوت می شود.
دیگری با گیسوان پریشانش، شکوه جنگل های شمال می شود.
یکی اهواز می شود با چهره ای که در زیر غبار فراموشی از یاد می رود.
يکى شکوه کاشی کاری های مسجد جامع اصفهان است و دیگری به شکل سقف فرو ریخته سرپل ذهاب در خود فرو می ریزد.

هر ک.س به شکلی شبيه سرزمين اش می شود.
یکی هر شب با گوزن ها در سینما رکس آبادان می سوزد و دیگری در حسرت جای خالی درناها ی دریاچه خسته ارومیه، با بال های نداشته اش پرواز می کند.

من اما از قبیله ادبیات می آیم، ساکن شهر کلمات !

ایران من، غزل های حافظ است و عاشقانه های سعدی،
دم غنیمت شمردن خیام است.

هر شب با مادر حسنک قصه پر غصه مردمان سرزمینم را می بینم و دم بر نمی آورم.
شب تاریک را با شبانه های شاملو سپری می کنم.
وقتی درد را می بینم و سکوت می کنم شبیه " ماهیچ ما نگاه" سهراب مي شوم.
ایران من ترجمه ميرعلايى از بورخس است. صد سال تنهایی مارکز است به روایت بهمن فرزانه،

من ساکن شهر کلماتم،
پدرم می گفت: شیرها سرزمین شان را عوض نمی کنند. می مانند و در جایی که دنیا آمدند، شکار کردند و عاشق شدند، می میرند!
من اما شیر نیستم!
روزی اینجا را ترک خواهم کرد
تمام ایران من در یک چمدان جا می شود.
اگر از این کویر وحشت به سلامت گذشتم،
یادم خواهد بود، سلام شما را به شکوفه ها به باران برسانم
 
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: meshki
بالا پایین