کیرا برای بدست اوردن توجه و عشق از طرف پدرش سخت تلاش کرد تا یک دختر مطیع و بی نقص باشه.ولی با این حال یک روز،کوزت ظاهر میشه و ادعا میکنه که دختر واقعی دوکه و کیرا به فرض اینکه دختر واقعی دوک نیست اعدام میشه. توی لحظات اخر زندگیش،کوزت زمزمه وار به کیرا میگه"راستش، تو واقعی بودی" کیرا با یاداوری اون کلمات،به گذشته برمیگرده.