خوش به حالت تکه سنگ که نداری دل تنگ
حسودیم میشه به تو بی صدایی و یه رنگ
دل عاشق نداری پیش کَس جا بذاری
تا با غم بشکننش از چشات خون بباری
خوش به حالت تکه سنگ
چشم نداری ببینی این همه رنگ و ریا
این همه ظلم و ستم این همه جور و جفا
گوش نداری بشنوی وعدهای عاشقا
بفریبنت تو رو با دروغ و وعدها
خوش به حالت تکه سنگ
پا نداری که بری دنبال یار شهر به شهر
وقتی پیداش می کنی نخوادت با ناز و قهر
کاش منم سنگی بودم خالی از غصه و غم
عمر تو تا ابده عمر ما کوتاه و کم
خوش به حالت تکه سنگ
ازعباس قادری