جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

ادبیات نوشتاری قصه‌ی کرمِ کوچولو و آرزوی پروانه‌شدن

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات نوشتاری و صوتی کودکان توسط ROKH با نام قصه‌ی کرمِ کوچولو و آرزوی پروانه‌شدن ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 48 بازدید, 7 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات نوشتاری و صوتی کودکان
نام موضوع قصه‌ی کرمِ کوچولو و آرزوی پروانه‌شدن
نویسنده موضوع ROKH
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ROKH
موضوع نویسنده

ROKH

سطح
2
 
سرپرست کتاب
پرسنل مدیریت
سرپرست کتاب
تدارکاتچی انجمن
همیار سرپرست عمومی
مدیر تالار نقد
ویراستار انجمن
گرافیست انجمن
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
831
2,621
مدال‌ها
7
توی یه باغ سبز و رنگارنگ، یه کرم کوچولوی سبز زندگی می‌کرد. اسمش کرمک بود.
کرمک عاشق پروانه‌ها بود. هر وقت یه پروانه رو می‌دید که سبک و قشنگ توی هوا می‌چرخه، می‌گفت:
«وای کاش منم مثل اونا بودم! کاش بال داشتم...»
 
موضوع نویسنده

ROKH

سطح
2
 
سرپرست کتاب
پرسنل مدیریت
سرپرست کتاب
تدارکاتچی انجمن
همیار سرپرست عمومی
مدیر تالار نقد
ویراستار انجمن
گرافیست انجمن
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
831
2,621
مدال‌ها
7
یه روز رفت پیش کفشدوزک و گفت:
«من نمی‌خوام دیگه کرم باشم. کی می‌تونم پروانه بشم؟»
کفشدوزک خندید و گفت:
«صبور باش کرمک! وقتش که برسه، خودت می‌فهمی.»
 
موضوع نویسنده

ROKH

سطح
2
 
سرپرست کتاب
پرسنل مدیریت
سرپرست کتاب
تدارکاتچی انجمن
همیار سرپرست عمومی
مدیر تالار نقد
ویراستار انجمن
گرافیست انجمن
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
831
2,621
مدال‌ها
7
ولی کرمک صبوری نداشت. هر روز غر می‌زد:
«چرا نمی‌شه؟ چرا بال درنمیارم؟ چرا من انقد کُندم؟»
 
موضوع نویسنده

ROKH

سطح
2
 
سرپرست کتاب
پرسنل مدیریت
سرپرست کتاب
تدارکاتچی انجمن
همیار سرپرست عمومی
مدیر تالار نقد
ویراستار انجمن
گرافیست انجمن
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
831
2,621
مدال‌ها
7
یه روز نشست زیر برگ و با خودش گفت:
«دیگه خسته شدم! همینجا می‌مونم تا بالاخره پروانه بشم!»
 
موضوع نویسنده

ROKH

سطح
2
 
سرپرست کتاب
پرسنل مدیریت
سرپرست کتاب
تدارکاتچی انجمن
همیار سرپرست عمومی
مدیر تالار نقد
ویراستار انجمن
گرافیست انجمن
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
831
2,621
مدال‌ها
7
و همون‌طور شد… کم‌کم کرمک توی یه پیله نرم و آروم رفت.
روزها گذشت… کرمک خواب بود…
ولی توی خوابش دید که توی آسمون می‌چرخه، رو گل‌ها می‌شینه و نور خورشید صورتشو نوازش می‌کنه.
 
موضوع نویسنده

ROKH

سطح
2
 
سرپرست کتاب
پرسنل مدیریت
سرپرست کتاب
تدارکاتچی انجمن
همیار سرپرست عمومی
مدیر تالار نقد
ویراستار انجمن
گرافیست انجمن
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
831
2,621
مدال‌ها
7
تا اینکه یه روز، نور گرم خورشید اومد توی پیله…
کرمک تکون خورد، کش و قوس اومد و…
بال‌های رنگارنگی پشتش باز شد!
بالاخره پروانه شده بود!
 
موضوع نویسنده

ROKH

سطح
2
 
سرپرست کتاب
پرسنل مدیریت
سرپرست کتاب
تدارکاتچی انجمن
همیار سرپرست عمومی
مدیر تالار نقد
ویراستار انجمن
گرافیست انجمن
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
831
2,621
مدال‌ها
7
با خودش گفت:
«ای‌وای! اگه اون موقع صبر نمی‌کردم، اگه پیله رو پاره می‌کردم، هیچ‌وقت بال درنمی‌آوردم!»
 
موضوع نویسنده

ROKH

سطح
2
 
سرپرست کتاب
پرسنل مدیریت
سرپرست کتاب
تدارکاتچی انجمن
همیار سرپرست عمومی
مدیر تالار نقد
ویراستار انجمن
گرافیست انجمن
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
831
2,621
مدال‌ها
7
حالا دیگه کرمک پرواز می‌کرد و به همه‌ی کرم‌های کوچولو می‌گفت:
«صبوری کنین بچه‌ها! قشنگ‌ترین چیزا، یه‌کم وقت می‌خوان!»
 
بالا پایین