Puyannnn
سطح
4
مهمان
- Sep
- 13,533
- 22,017
- مدالها
- 3
مردی آواز خوان همراه گروه خود از شهری به شهر دیگر می رفت و برای مردم برنامه اجرا می کرد. در گروه او نوازنده هایی بودند که طبل و شیپور داشتند و به خوبی آنها را می نواختند. آنها همراه هم از شهری به شهر دیگر می رفتند، به دربار پادشاه، کاخ حاکمان و خانه های ارباب ها دعوت می شدند تا برنامه های شاد اجرا کنند.
مرد آواز خوان، با صدای زیبایی که داشت آواز می خواند و دیگران از شنیدن صدای او لذت می بردند. او در آواز هایش پند های خوبی برای دیگران می گفت و از آنها می خواست تا در زندگی خوب رفتار کنند و با یکدیگر مهربان باشند، برای این کار پاداش خوبی هم به آن مرد و گروهش می دادند.
یک بار مرد آواز خوان همراه گروهش به سرزمینی بزرگ رفتند. در آنجا پادشاهی بود که از کشور دیگری به آنجا آمده بود. نزدیکان پادشاه درباره ی گروه مرد آواز خوان برایش گفته بودند. پادشاه هم غلامش را پیش آنها فرستاد تا بیایند و برایشان مراسمی اجرا کنند.
مرد آواز خوان، با صدای زیبایی که داشت آواز می خواند و دیگران از شنیدن صدای او لذت می بردند. او در آواز هایش پند های خوبی برای دیگران می گفت و از آنها می خواست تا در زندگی خوب رفتار کنند و با یکدیگر مهربان باشند، برای این کار پاداش خوبی هم به آن مرد و گروهش می دادند.
یک بار مرد آواز خوان همراه گروهش به سرزمینی بزرگ رفتند. در آنجا پادشاهی بود که از کشور دیگری به آنجا آمده بود. نزدیکان پادشاه درباره ی گروه مرد آواز خوان برایش گفته بودند. پادشاه هم غلامش را پیش آنها فرستاد تا بیایند و برایشان مراسمی اجرا کنند.