جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

ادبیات نوشتاری قصه کودکانه حضرت نوح

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات نوشتاری و صوتی کودکان توسط Puyannnn با نام قصه کودکانه حضرت نوح ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 309 بازدید, 9 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات نوشتاری و صوتی کودکان
نام موضوع قصه کودکانه حضرت نوح
نویسنده موضوع Puyannnn
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Puyannnn
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,533
22,017
مدال‌ها
3
یکی بود یکی نبود، غیر از خدای مهربن هیچ ک.س نبود، بچه های خوبم، در زمان های خیلی دور انسان هایی زندگی می کردند که خدا را نمی پرستیدند و هر چیزی به غیر از خدا مانند مجسمه ها را پرستش می کردند و آنها را خدای سنگی می گفتند. بچه ها مردم در آن زمان به غیر از اینکه پرهیزکار و دیندار نبودن، کارهای خیلی بدی می کردند و یکدیگر را تحقیر کرده و به هم توهین می کردند و به آخرت و قیامت اعتقاد نداشتند.
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,533
22,017
مدال‌ها
3
خداوند که بنده های خودش را خیلی دوست داشت و دوست نداشت که آنها به کارهای بدشان ادامه دهند، از بین خود مردم یکی از آنها را برای پیامبری انتخاب کرد. حضرت نوح (ع ) یکی از پیامبرانی بود که خداوند برای هدایت انسان ها انتخاب کرد. حضرت نوح (ع) در راه هدایت مردم به دین خدا سختی های بسیاری را تحمل کردند و وقتی به پیامبری انتخاب شد، در بین مردم رفت و شروع به صحبت با مردم و نصیحت آنها کرد:

ای مردم! من از طرف خدا آمده ام و پیامبر خدا هستم.

آمده ام بگویم که خدایی جز «الله» وجود ندارد.

همان خدایی که آفریدگار آسمان و زمین است.

آن خداوند بزرگی که همه چیز را آفریده است پس چرا ببه جای خداوند بزرگ که این همه زیبایی آفریده این بت های بی جان و سنگی را بپرستید و به آنها سجده کنید؟
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,533
22,017
مدال‌ها
3
بعد از مدتی برخی از مردم حرف های حضرت نوح (ع) را قبول کردند اما بزرگان شهر با او مخالفت کردند و مردم نادان شهر در این مخالفت با آنها همراه شدند. آنها حضرت نوح را مسخره کرده و گفتند :" تمام حرفهای تو دروغ است و توهم مثل ما یک انسان معمولی هستی."
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,533
22,017
مدال‌ها
3
چون بسیاری از مردمی که حضرت نوح و حرف هایش را قبول کرده بودند، افراد فقیری بودند، مردم بت پرست نزد حضرت نوح آمده و گفتند:چرا کسانی که از تو و دین خدایت پیروی میکنند فقیر و بدبخت هستند؟!

حضرت نوح در جواب آنها گفت:خداوند همه انسان ها را یک جور دوست دارد و برای خدا فرقی نمی کند که چه کسی پولدار یا چه کسی فقیر است. سرنوشت انسان ها به دست خداوند است و او می تواند به همه مردم چیزهای زیادی را ببخشد و یا اگر آنها دست از کارهای بد برندارند، عذاب نازل کند، این مردم بد بازهم توجهی به نصیحت های فرستاده ی خداوند نکرده و حرفهایش را نشنیده گرفتند.

حضرت نوح که از دست مردمزمان خود خیلی خسته شده بود و دیگر توان نصیحت کردن آنها را نداشت، در گوشه ای نشست و دست های خود را به سوی آسمان گرفت و گفت:ای خدای بزرگ، من همه این مردم را به سوی تو دعوت کردم و از آنها خواستم تو را بپرستند اما آنها توجه ای به حرف های من نداشتند.
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,533
22,017
مدال‌ها
3
سپس حضرت نوح از خدای مهربان درخواست عذابی برای آن ها کرد. خداوند صدای نوح را شنید و درخواست او را قبول کرد و به حضرت نوح دستور داد تا یک کشتی بزرگ بسازد.

حضرت نوح شروع به ساختن کشتی کرد، اهالی شهر وقتی دیدند که آن حضرت کشتی می سازد، او را مسخره کردند اما حضرت نوح دست از تلاش خود بر نداشت و پس از مدتی ساخت کشتی را تمام کرد.

روزی که ساخت کشتی تمام شد، خداوند به حضرت نوح گفت خودشان را آماده بکنند. سپس به حضرت نوح گفت :از هر حیوان یک جفت ( زن و مرد یا نر و ماده ) انتخاب کن و همه مومنان و خانواده اشان را به داخل کشتی ببر تا بت پرستان در شهر باقی بمانند و ما عذابی را برای آنها بفرستیم.

حضرت نوح وقتی دستور خدا را شنید، یک جفت از هر حیوان را انتخاب کرد و همراه با یاران و خانواده اش به کشتی برد.

بچه های خوبم، پس از اینکه حضرت نوح وارد کشتی شد، ناگهان ابرها آسمان را پوشاندند و با هوا تاریک شد و رعد و برق شدیدی احساس شد.
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,533
22,017
مدال‌ها
3
مردم بت پرست وقتی تاریکی هوا را دیدند ، به خانه هایشان فرار کردند و چراغ روشن کرده و با وحشت به آسمان خیره شدند. سپس بادشدیدی شروع شد و باران تند و درشتی نیز بر زمین می افتاد. کم کم هوا به اندازه ای طوفانی شد که کل شهر را آب باران فرا گرفت و کم کم ساختمان ها و خانه ها به زیر آب رفتند و بت های سنگی در آب فرو رفتند.

همه مردمی که خدا و صحبت های پیامبر خدا را قبول نداشتند، در این عذاب و در میان سیل گرفتار شدند و دست و پا می زدند و با فریاد از بت ها طلب یاری می کردند، یعنی هنوز به خدای بزرگ ایمان نداشته و امید به کمک خدایان سنگی و مجسمه ها داشتند تا به آنها کمک کنند. همه مومنان و دوستداران حضرت نوح سوار بر کشتی شدند، اما بت پرستان سوار کشتی نشدند.

پسر حضرت نوح که یکی از افراد نافرمان بود که به نصیحت های پدرش گوش نداد و همراه بت پرستان ماند. رفته رفته آب به سرعت بالا آمد و همه جا را فرا گرفت. در این هنگام پسرنوح و بت پرستان به بالای کوه رفتند تا آب به آنها نرسد اما باران و آب کوه ها را نیز در خود فرو برد و و بت پرستان به همراه پسر نوح نابود شدند و حضرت نوح و یارانش نجات پیدا کردند.
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,533
22,017
مدال‌ها
3
باران چهل شبانه روز بارید و پس از تمام شدن این بلای الهی و نابودی کافران کشتی نوح که سالم مانده بود روی زمین قرار گرفت. پس از این عذاب الهی مومنان و نوح زندگی جدیدی را شروع کردند.

بچه های عزیزم حضرت نوح به خواست خداوند 2000 سال عمر کردند و مردم را در این مدت راهنمایی کردند. مزار این بزرگوار در نجف کنار مرقد مطهر امیر المومنین (ع) قرار دارد
 
بالا پایین