جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

ادبیات نوشتاری قصه کودکانه روباه روستایی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات نوشتاری و صوتی کودکان توسط Puyannnn با نام قصه کودکانه روباه روستایی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 132 بازدید, 2 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات نوشتاری و صوتی کودکان
نام موضوع قصه کودکانه روباه روستایی
نویسنده موضوع Puyannnn
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Puyannnn
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,533
22,017
مدال‌ها
3
شبی روباهی در دشتی سبز روی خرمنی از کاه خوابیده بود. رودخانه ای از میان این دشت می گذشت و دشت را سیراب می کرد. آن شب روباه خیلی خوب خوابید، اما وقتی بیدار شد، دید شب قبل باران زیادی باریده و آب رودخانه بالا آمده است. آب رودخانه بالا و بالاتر می آمد و کم کم داشت دشت را می پوشاند.

روباه فریاد زد:”دارم غرق می شوم! دارم از بین می روم!” در همان وقت دهقان برای سر زدن به مزرعه اش آمد و دید حیوان قرمزی روی خرمن کاه تکان می خورد. دهقان با قایق تا وسط آب رفت. خوب که نگاه کرد، گفت:”این روباه است! خوب شد گیر افتادی! دیگر نمی توانی مرغ های مرا بخوری. با چوب دستی ام بر سرت می زنم و تو را ته انبار می اندازم. پوست تو برای زمستان گرم و مناسب است.”
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,533
22,017
مدال‌ها
3
دهقان با قایق تا نزدیکی خرمن کاه رفت و با چوب دستی به جان روباه افتاد، اما از هر طرف که دهقان حمله می کرد، روباه به طرف دیگری می رفت و مدام از دستش فرار می کرد. سرانجام مرد روستایی روی خرمن کاه پرید. اما در همین لحظه روباه هم توی قایق پرید و پاروها را برداشت و خندان و پاروزنان از آنجا دور شد.
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,533
22,017
مدال‌ها
3
دهقان خشمگین وسط آب روی توده کاه جا ماند. موقع رفتن، روباه گفت:”همان جا بمان و مراقب خرمن هایت باش. یک فکری هم برای زمستانت بکن. چون دیگر پوست روباه نداری.” و با خنده از آنجا دور شد.
 
بالا پایین