Puyannnn
سطح
4
مهمان
- Sep
- 13,533
- 22,017
- مدالها
- 3
امید توی اتاق کنار سفره هفت سین نشسته بود و به چیزهایی که توی سفره بود نگاه می کرد. خیلی قشنگ بودند. توی سفره تنگ ماهی بود، سیب بود، شیرینی و تخم مرغ بود، آینه و شمع هم بود. حتی توی یک کاسه چند سکه پول بود.
فقط امید کنار سفره نشسته بود. مادر، پدر و خواهر بزرگتر و حتی مادربزرگ مشغول کار بودند. اما او کنار سفر نشسته بود و همین طور به چیزهایی که توی سفره بودند نگاه می کرد. او نمی دانست که این همه وسیله به چه درد می خورد، حتی نمی دانست به چه دلیل سفره هفت سین چیده اند.
فقط امید کنار سفره نشسته بود. مادر، پدر و خواهر بزرگتر و حتی مادربزرگ مشغول کار بودند. اما او کنار سفر نشسته بود و همین طور به چیزهایی که توی سفره بودند نگاه می کرد. او نمی دانست که این همه وسیله به چه درد می خورد، حتی نمی دانست به چه دلیل سفره هفت سین چیده اند.